ضرورت مقالهنویسی در فقه بر اساس روش شناسی اجتهاد
بسمالله الرحمن الرحیم
- غفلت و فراموشی مراحل و روشها
هنگامی که بعد از سطح وارد درس خارج شدیم، مدتی در درس خارجِ حاجآقای علیعندلیبی –دامت برکاته- شرکت میکردیم. ما بحث را ارائه میدادیم و استاد از ما میپرسید: «فلان کار را هم انجام دادید؟» و میدیدیم فراموش کردهایم. برای اینکه این موارد را دوباره فراموش نکنم، نکتهها را یادداشت میکردم. کمکم متوجه شدم این دست فراموشیها و غفلتها بسیار تکرار میشود؛ یعنی اگر خودم مراحل و روشها را دقیق نمینوشتم، بارها یادم میرفت که چه کاری باید انجام شود.
چند مثال عرض کنم:
مثلاً در بررسی اقوال عامه، یادمان میرفت تذکرة علامه را نگاه کنیم. اقوال را خدمت استاد ارائه میدادیم، استاد میپرسید: «تذکره را دیدید؟» و ما میگفتیم: «نه، یادمان رفته.» این را یادداشت میکردم. یا در معنای لغت، لغات متعددی را نگاه میکردیم ولی استعمالات روایی را فراموش میکردیم. یا در مقام دلالت، برخی قرائن لازم را از یاد میبردیم. این اشکال را در کار دیگران هم میدیدیم.
در فقه نیز چنین بود. چهار سال در درس یکی از بزرگان شرکت میکردیم. تنها اشکالی که ایشان از ما پذیرفت این بود که روزی روایتی از تهذیب خواندند. مثلاً فرض کنید سند روایت «احمد بن حسن» بود و ایشان گفتند این فرد ثقه نیست و روایت حجت نیست. ما بعد از کلاس عرض کردیم نسخه تهذیب تصحیف دارد و سند در اصل «احمد بن حسین» است و او ثقه است. استاد فردای آن روز فرمودند: «بله درست است؛ نسخه صحیح احمد بن حسین است و روایت حجت میشود.» این غفلت از احتمالِ تصحیف در سند بود؛ اینکه در مسیر بررسی سند باید بهدنبال نسخه صحیح بود، اما مرحله کشف سند صحیح فراموش شده بود.
در مباحث دلالی نیز همینطور است. در کلاس طلبهها روایتی را میخوانند و دلالت آن را بررسی میکنند، اما گاهی متن روایت تصحیف دارد. وقتی میپرسیم: «متن روایت را در منابع متعدد دیدید؟» میگویند نه؛ فقط در وسائل دیدهاند. در حالی که یک لغتِ تصحیفشده در نسخه وسائل الشیعه ممکن است کل بحث دلالی را از اساس باطل کند. چون فراموش شده که مرحله اولِ دلالت، یعنی یافتن متن صحیح روایت، طیّ شود.
در کلمات علما نیز گاهی چنین است. به روایات استناد کردهاند ولی ما هر چه بررسی کردیم، از روایات چنین حکمی به دست نمی آید؛ تا اینکه کلام محقق داماد را دیدم که به سیره استناد کرده و آن دلیل دقیقاً در آن مقام کارآمد است. دیگران در تمسک به سیره غفلت کرده بودند و به نظر بنده، این باعث ضعف استدلال ایشان شده بود.
- عدم آگاهی از مراحل و روشها
مشکل دیگر این بود که برخی مراحل و روشها را اصلاً بلد نبودیم. مثلاً:
مذاق شارع را چگونه بهدست آوریم؟ یا اگر کسی به مذاق شارع استناد کرد، چگونه نقدش کنیم؟
اجماعِ «محصّل» چگونه تحصیل میشود؟ برخی طلبهها میگفتند اجماع محصّل قابل تحصیل نیست، چون باید تکتک اقوال علما از قرون گذشته جمع شود و بسیاری از آنها در دست نیست. در حالی که راههای دیگری نیز وجود دارد، مثل اجماع منقول مستفیض یا متواتر که بزرگان به آن اعتماد کردهاند، یا ضمیمهکردن شهرت محصَّله به اجماع منقول که گاهی اطمینان به تحقّق اجماع را حاصل میکند.
در بررسی سند نیز مشکلات مشابهی بود. یکی از مراحل بررسی سند این است که ببینیم سند «واقعی» است یا «تبرکی». اگر سند تبرکی باشد، وثاقت راویان در حجیت آن اثری ندارد و بررسی وثاقت راویان کاری بیهوده است. یا برخی طلاب بدون اثباتِ اصلِ کتاب، به وثاقت سند میپردازند؛ مثل روایات محاسن برقی یا تفسیر قمی. در حالی که اثبات اصل کتاب، مقدّم بر بررسی سند است. طلبه در تحقیق خود بدون بررسی اعتبار اصل کتاب، اعتبار سند را بررسی کرده است!
از این نمونهها بسیار است. اگر مراحل بهدرستی طی نشود، تحقیق بهراحتی دچار خطاهای واضح میشود.
متأسفانه درسهای خارجِ متداول نیز معمولاً این مراحل و روشها را توضیح نمیدهند. استاد حاصل تحقیق عمیق خود را ارائه میدهد، اما نمیگوید مراحل و روش هایی که طیّ کرده است را تذکّر نمی دهد. مثلاً روایتی را میآورد که در کتابهای مشهور نیست، اما روش رسیدن به آن را بیان نمیکند. یا مراحل مسئلهشناسی را بیان نمیکند: سریع میگوید «مسئله این است که آیا شرط لباس نمازگزار اباحه است یا خیر»، اما توضیح نمیدهد که مسئلهشناسی چه مراحلی دارد. نتیجه این میشود که طلبه ده سال درس خارج میرود، اما وقتی به او میگویند درباره «مرگ مغزی» یا «تغییر جنسیت» یا «حقّالتألیف» تحقیق کن، نمیداند از کجا باید شروع کند.
همین دغدغهها باعث شد که ما وارد بحث روششناسی شویم؛ هم برای جلوگیری از فراموشی مراحل، هم برای آشناشدن با خودِ روشها.
جمعی از بزرگان نیز در این زمینه کار کردهاند: آقای واسطی، آقای محمدحسن حکیم بهنقل از استادشان، آقای حیدری فسائی، آقای درایتی و دیگران. این کار رو به رشد است و اساتید متعددی آن را ضروری میدانند.
اما تعریف روششناسی چیست؟ نامهای مختلفی برای آن ذکر شده: «الگوریتم اجتهاد»، «مهندسی استنباط»، «روششناسی استنباط»، «برآیند استنباط» و…؛ ولی حقیقت آن این است که بدانیم:
اگر بخواهیم یک مسئله فقهی را حل کنیم، از کجا باید شروع کنیم و قدمبهقدم به کجا ختم کنیم؛ شبیه یک مسیریاب که راه را مرحلهبهمرحله نشان میدهد.
در جمعبندی:
فایده نخست روششناسی این است که ما را با مراحل و روشهای هر مرحله آشنا میکند.
فایده دوم: جلوی بسیاری از خطاهای فرایندی را میگیرد.
این را هم تأکید کنم برای کسانی که ممکن است برداشت اشتباه کنند: روششناسی قرار نیست کسی را پس از شش ماه یا یک سال به جایگاه اجتهاد برساند. بلکه خود روششناسی نشان میدهد که اجرای صحیح برخی مراحل تنها از کسی برمیآید که دهها سال فقه خوانده و با عناوین فقهی کاملاً آشناست. مثلاً در حقّالتألیف باید بتواند عنوانهای فقهی را بر آن منطبق یا منتفی کند؛ کاری که طلبه پایه اول نمیتواند انجام دهد مگر اینکه سالها فقه خوانده باشد.
پس روششناسی کمک میکند، اما جایگزین درس خارج و مباحثه و مطالعه عمیق نمیشود.