اهل بیت ع در اوج کمالات، بندگی، معرفت و #عشق به خداوند -تبارک و تعالی- هستند.
ظهور و بروز و جلوه گری کمالات اهل بیت ع در خارج به شرایط اجتماعی دوران زندگی اهل بیت ع بر می گردد.
به عنوان مثال علم در وجود مقدس باقر العلوم -علیه الصلاه و السلام- و امام صادق -علیه الصلاه و السلام- فرصت بروز بیشتری یافت در مقایسه با دیگر اهل بیت ع، با این که همگی در اوج علم و دانش بودند.
عشق به خداوند -تبارک و تعالی- نیز در وجود مقدّس اباعبدالله الحسین -علیه الصلاه و السلام- بیش دیگر اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- فرصت بروز و ظهور یافت. نهایت عشقبازی با خداوند -تبارک و تعالی- را در #عاشورا و رفتار امام حسین -علیه الصلاه و السلام- می توان یافت.
حادثه #کربلا ظهور تام قدرتنمایی عشق به خداست و حسین بن علی -علیه الصلاه و السلام- معجزه عشق به او.
میزان نزدیکی ما به حسین بن علی ع نیز به میزان عشق ما به خداوند مربوط است.
#معرفت_اهل_بیت علیهم السلام
کافی، ج۱، ص۲۱۹ :
عَلِیٌّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الزَّیَّاتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبَانٍ الزَّیَّاتِ وَ کَانَ مَکِیناً عِنْدَ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع ادْعُ اللَّهَ لِی وَ لِأَهْلِ بَیْتِی فَقَالَ أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَکُمْ لَتُعْرَضُ عَلَیَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَة ... .
عبد الله بن ابان گفت : به امام رضا ع گفتم برای من و خانواده ام دعا کنید. حضرت ع جواب دادند : مگر دعا نمی کنیم! به خدا سوگند که اعمال شما هر روز و شب بر من عرضه می شود ... .
#امام_رضا ع
مرحوم صدوق در کتاب شریف معانی الاخبار، ص۳۹۶ این روایت را از وجود مقدس نبی اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- نقل فرموده اند :
«خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ ع قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْأَرْضَ وَ السَّمَاءَ فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَلَیْسَتْ هِیَ إِنْسِیَّةً فَقَالَ فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ کَیْفَ هِیَ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ قَالَ خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ إِذْ کَانَتِ الْأَرْوَاحُ فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عُرِضَتْ عَلَى آدَمَ قِیلَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ أَیْنَ کَانَتْ فَاطِمَةُ قَالَ کَانَتْ فِی حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْشِ قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَمَا کَانَ طَعَامُهَا قَالَ التَّسْبِیحُ وَ التَّقْدِیسُ وَ التَّهْلِیلُ وَ التَّحْمِیدُ».
حوراء، عنوانی برای زنان بهشتی است. انسیه، به انسان مونث اطلاق می شود.
تسبیح الهی، تنزیه خداوند -تبارک و تعالی- از هر نقص و پلیدی است. اختلافی وجود دارد که تقدیس، به همان معنای تسبیح است یا معنایی نزدیک به آن را دارد.
تهلیل، کلمه توحید «لا اله الا الله» است و تحمید، اعتقاد به این که حمد و سپاس مخصوص ذات باری تعالی است.
در ذیل روایت آمده است که غذای زهرای مرضیه س «تسبیح و تقدیس و تهلیل و تحمید» بوده است. این غذاها، غذاهای جسمانی نیست و غذاهای روحانی و معنوی است، اضافه بر این که محل بحث روایت قبل از خلق جسمانی است.
اضافه بر این که مراد ذکر لفظی و با ابزار مادی و جسمانی نیست، بلکه ذکر قلبی و روحانی است.
در تغذیه جسمانی، مواد غذایی با پوست و گوشت انسان عجین می شود. شاید در تعبیر ذکر شده مراد این باشد که اذکار قلبی تسبیح و تقدیس و تهلیل و تحمید با روح حضرت س عجین شده است. حقیقت این وجود مقدس با توحید و تحمید و تسبیح پیوند خورده است، همانطور که طبق نقل در دعای شریف ندبه حضرت رسول ص خطاب به حضرت امیر ع فرموده اند «و الایمان مخالط لحمک و دمک کما خالط لحمی و دمی».
پس این حقیقت مقدس موحد محض و قله توحید است که این معارف ناب توحیدی با روح ایشان عجین شده است. کسی که به این مرحله از توحید رسیده باشد، در اوج عصمت و قرب به خداوند -تبارک و تعالی- خواهد بود.
وقتی حضرت زهرای مرضیه س وارد محشر می شوند، ندا می آید «غضوا ابصارکم» یعنی چشمانتان را پایین بیاندازید (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری ع، ص434). گفته شده است مراد از این تعبیر، امر تشریعی و وجوب تکلیفی به پایین انداختن چشمان نیست -که آن عالم، عالم تشریع نیست-، بلکه مراد حقیقت تکوینی است و به این معنا که عظمت حضرت فاطمه س برای ما قابل درک نیست و چشمان ما و قوه درک ما از فهم کنه این ذات نورانی عاجز است.
تفسیر فرات کوفی، ص۵۸۱ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ. اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْر.
چند کلمه ای در بیان ارتباط حضرت فاطمه س و شب قدر :
شب قدر، ظرف نزول قرآن است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ».
معارف و حقایق قرآن مادی نیست و نزول قرآن هم مادی نیست. نزول معنوی است و از جایگاه معنوی به جایگاه معنوی دیگری نزول کرده است.
نزول مستلزم ابتدای عالی و انتهای مادون است. ابتدای عالی، ذات باری تعالی که مجمع جمیع اسماء و صفات کمالی است و انتهای مادون وجودی است که قابلیت دریافت این حقایق و معارف را به شکل تامّ داشته باشد.
این قابلیت تنها در انسان کامل وجود دارد؛ چرا که تنها انسان کامل مظهر اوصاف کمالی الهی به شکل تامّ است و می تواند ظرف قرآن به شکل تامّ باشد.
در کتاب تاویل الآیات، ص۷۹۴ از لسان مبارک حضرت رسول ص خطاب به حضرت امیر ع آمده است : یَا أَخِی وَ وَصِیِّی وَ وَلِیَّ أُمَّتِی بَعْدِی وَ حَرْبَ أَعْدَائِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ هَذِهِ السُّورَةُ لَکَ مِنْ بَعْدِی وَ لِوُلْدِکَ مِنْ بَعْدِک.
ظرف و مظروف مادی، هیچ گاه با هم متحد نمی شوند. برای مثال آب که مظروف و کوزه ظرف است، تا ابد اگر این نسبت را حفظ کنند، نه کوزه آب می شود و نه آب، کوزه و همین طور است در دیگر موارد از انواع ظرف ها و مظروف های مادی.
اما در امور معنوی این گونه نیست؛ ظرف معنوی حقیقتی است که پذیرای امور معنوی و دریافت کننده حقایق ملکوتی است. این حقیقت، با آنچه می پذیرد و قبول می کند، وحدت یافته و یکی می شود. بنابراین حقیقتی که محل نزول قرآن است و حقایق آن را قبول کرده و ظرف قرآن شده است، با آن یکی می شود و قرآن ناطق می گردد. لذا به ذوات مقدس معصومین ع قرآن ناطق اطلاق می شود.
در میان انسان های کاملی که حقایق قرآن در آنها تجلّی یافته است، برای حضرت فاطمه س امتیاز ویژه ای است. این ویژگی از این روایات قابل استفاده است :
عوالم العلوم ، ج۱۱، قسم ۲، ص۱۰۳۰ :
فی حدیث منسوب إلى العسکری علیه السّلام قال: نحن حجج اللّه على خلقه، و جدّتنا فاطمة حجة اللّه علینا.
غیبت شیخ طوسی در روایت از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ص۲۸۶ :
وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِی أُسْوَةٌ حَسَنَة.
به مناسبت ایام عزای حضرت صدیقه طاهری -سلام الله علیها-
خلاصه کتاب مظلومیت برترین بانو
تالیف سید علی حسینی میلانی
حضرت امیر ع / مشارق انوار الیقین (همچنین جامع الاسرار، 205، ح394) :
«ما رواه عمّار عن أمیر المؤمنین علیه السّلام فی کتاب الواحدة، أنه قال: «یا عمّار باسمی تکوّنت الکائنات و الأشیاء، و باسمی دعا سائر الأنبیاء، و أنا اللوح، و أنا القلم، و أنا العرش، و أنا الکرسی، و أنا السّماوات السبع، و أنا الأسماء الحسنى، و الکلمات العلیا».
در ضمن تفسیر ذکر شریف «بسم الله الرحمن الرحیم» در مورد «اسم الله» و «أسماء حسنای الهی» و ارتباط آنها با وجودات مقدس معصومین ع سخن گفتیم.
اما منظور از لوح و قلم و کرسی و عرش و این گونه مفاهیم چیست؟
الفاظی که انسانها برای بیان مشخصات زندگی محدود و مادی خود وضع کرده اند هیچگاه نمی تواند بیانگر عظمت خداوند یا مخلوقات الهی باشد. از طرفی چون قرآن برای همین انسانها نازل شده و با زبان آنها سخن گفته و از همین الفاظ بهره جسته است، با معانی کنایی ، مقداری از عظمت خداوند و مخلوقاتش را ترسیم نموده است.
عرش :
در لغت به معنی"تخت پایه بلند"، به کار رفته است ، اما در استعمالات دینی ظاهرا کنایه از "عظمت خداوند و مخلوقات اوست" و مثلا "استوای بر عرش " کنایه از استیلاء خداوند، حکومت ، مالکیت و تدبیر او بر نظام هستی است.
چنان که در اطلاقات معمولی نیز گاهی کلمه " بر تخت نشستن " کنایه از تسلط و استیلای پادشاه بر کشورش به کار می رود. مثلاً می گوییم "آن پادشاه در فلان تاریخ بر تخت سلطنت نشست " در حالی که ممکن است آن روز پادشاه اصلاً روی هیچ تختی ننشسته باشد. یا وقتی می گوییم "در 22 بهمن سال 1357 محمدرضاشاه پهلوی از تخت سلطنت به زیر کشیده شد" یعنی در آن روز حکومت او پایان پذیرفت.
در آیات قرآن نیز چنین است مثلاً در آیه "ثم استوی علی العرش " یعنی خداوند (پس از پایان یافتن خلقت جهان ) زمام رهبری مخلوقات را به دست گرفت.
با این توضیح، در حدیث شریف آمده است که حضرت امیر ع تخت سلطنت و حاکمیت الهی بر مخلوقات است که ظاهرا به این نکته اشاره دارد که ذات باری تعالی از طریق حضرت امیر ع و با واسطة او به اداره هستی می پردازد.
کرسی :
به تخت های کوتاه اطلاق می شود و در استعمالات قرآنی ظاهرا کنایه از حکومت و قدرت و فرمانروایی بر منطقه ای است .
کرسی در آیه 255 بقره : "...وَسِع َ کُرْسِیُّه ُ السَّماوات ِ وَالاْ َرْض "(آیة الکرسی ) می تواند هم اشاره به نفوذ حکومت مطلق و قدرت پروردگار در آسمان ها و زمین باشد، و هم به نفوذ علمی او، و هم جهانی وسیع تر از این جهان که آسمان و زمین را در برگرفته است .
با این توضیح معنای «انا العرش» و «انا الکرسی» شبیه یکدیگر خواهد بود. البته تفاوتهایی بین معانی آنها ادعا شده است و روایاتی در توضیح عرش و کرسی وارد شده که شرح و توضیح آنها نیازمند مجالی دیگر است.
در کتاب شریف کافی، ج1، ص130 از وجود مقدس امیرالمومنین -علیه الصلاه و السلام- این حدیث شریف نقل شده است : «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ فَالَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ هُمُ الْعُلَمَاءُ الَّذِینَ حَمَّلَهُمُ اللَّهُ عِلْمَه».
قلم و لوح :
قلم ابزار ثبت کردن و لوح صفحهای است که در آن نوشته ضبط میشود، مانند کاغذ، پوست،سنگ و یا هر چیز دیگری که قابل نوشته شدن باشد و در این استعمالات کنایه از علم الهی است.
با این توضیح، حضرت امیر ع ابزار ثبت و ضبط یا ظهور فعلی علم الهی است و علوم الهی در این وجود ثبت و ضبط است.
امام خمینی، شرح دعای سحر، ص76 می فرماید :
وجود مقدس نبی اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- اسم اعظم الهی است و مجمع جمیع کمالات ممکن برای مخلوق است. (ر.ک. تفسیر «بسم الله»). و در ادامه می فرمایند :
«وفی بعض خطب امیرالمؤمنین ومولی الموحدین سیدنا ومولانا علیبن ابیطالب، صلوات الله وسلامه علیه: «انا اللوح، انا القلم، انا العرش، انا الکرسی، أنا السماوات السبع، انا نقطة باء بسم الله» [و از این روایت و روایات شبیه آن نتیجه می گیرند : ] وهو، سلام الله علیه، بحسب مقام الروحانیة متحد مع النبی، صلّی الله علیه وآله؛ کما قال، صلّی الله علیه وآله: «أنا وعلی من شجرة واحدة.» وقال: «انا وعلی من نور واحد.» إلی غیر ذلک من الأخبار الکثیرة الدالة علی إتحاد نورهما، علیهما السلام وعلی آلهما».
این مقامات عرش و کرسی و لوح و قلم برای وجود مقدس نبی اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- هم وجود دارد و لذا اتحاد روحانی بین این دو ذات مقدس ثابت می شود.
امام خمینی ره در جای دیگر می فرماید :
«این دو بزرگوار [پیغمبر و علی(ع)] در عوالم غیب با هم بودند، متحد بودند، و در شهادت در این عالم یکی، مظهر آن غیب مطلق است در بعثت، و یکی مظهر آن غیب مطلق است در امامت... همان طوری که آنها در تمام ایام عمرشان در این عالم در تمام اوقات با هم بودند و پشتیبان هم بودند و یکی به تبعیت آن دیگری همه امور را محول به او کرد و همه امور را به تبعیت او به جا آورد و با او بود و برادر او بود در همه امور». (صحیفه امام، ج20، ص223)
اما این اتحاد روحانی چگونه با تمایز جسمانی و اختلاف زمانی و ظاهر برخی روایات که اختلاف و تمایز است -از جمله ««أنا مدینة العلم وعلی بابها» یا «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله» - قابل جمع و توضیح است، خودش بحث بسیار عمیق و پیچیده ای است.
در خطبه قاصعه که خطبه پنجاه و هشتم نهج البلاغه است امیرالمؤمنین علیه السلام از خود خبر مى دهد که : «أرى نورالوحى والرسالة و اشم ریح النبوة» , و نیز در همان خطبه آمده است که حضرت نبى صلى الله علیه و آله و سلم به وصى علیه السلام فرمود : «انک تسمع ما اسمع و ترى ما أرى الا انک لست بنبى» . على علیه السلام را فضل نبوت نیست ولى به نور ولایت مى شنود آنچه را رسول صلى الله علیه و آله و سلم شنیده است و مى بیند آنچه را که رسول مى بیند .
مسعودى در مروج الذهب از سبط اکبر رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم امام حسن مجتبى علیه السلام نقل کرده است که آن جناب پس از شهادت وصى علیه السلام در وصف آن حضرت و رحلت او فرمود : والله لقد قبض فیکم اللیلة رجل ما سبقه الاولون الا بفضل النبوة و لا یدرکه الاخرون , الخ این کلام امام مجتبى علیه السلام است که احدى از پیشینیان یعنى انبیاء و اوصیاء و اولیاء بر او سبقت نگرفته اند مگر به فضل نبوت».
(علامه حسن زاده آملی/ نهج الولایه، ص109)