یادداشتهای طلبگی

فضایی برای اشتراک گذاری یادداشتهای اخلاقی، تفسیری، فقهی، اصولی، رجالی و غیره

یادداشتهای طلبگی

فضایی برای اشتراک گذاری یادداشتهای اخلاقی، تفسیری، فقهی، اصولی، رجالی و غیره

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره حمد» ثبت شده است

جمعه, ۳۰ آذر ۱۴۰۳، ۰۴:۳۳ ب.ظ

تفسیر سوره حمد 21

«الحَمدُللهِ رَبِّ العَالَمِینَ»

💐 آثار توحید ربوبی

1 درک عظمت الهی

تصدیق #توحید_ربوبی، مستلزم درک عظمت الهی، قدرت انحصاری او در هستی، رحمت بی پایان او بر مخلوقات و سایر کمالات جمالی و جلالی اوست.

هیچ موجودی هیچ نقشی در مقابل و عرض ذات اقدس الهی ندارد و هیچ قدرت و اراده ای در مقابل قدرت و اراده او نیست. هر چه هست و نیست به اذن، خواست و اراده اوست بر اساس رحمت و حکمت او برای سوق دادن مخلوقات به کمال مطلوب است.

2  عدم ترس و حزن

کسی که توحید ربوبی برای او ملکه شده و هرگز غافل نمی شود که پروردگار او حقیقتی است که تمام کمالات از علم و حکمت تا رحمت و قدرت- برای اوست و هر چه در هستی رخ می دهد، ناشی از صفت ربوبیت اوست، از هیچ چیز نمی ترسد و از هیچ چیز ناراحت نمی شود.

چنین کسی می داند هر حادثه ای رخ دهد، به قدرت و تدبیر الهی و در راستای لطف و حکمت او برای سوق دادنش به سمت کمال است. «إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱستَقامُواْ فَلَا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لَا هُم یَحزَنُونَ» (سورة مبارکة احقاف / آیة شریفة 13). استقامت بر توحید ربوبی، هر ترس و حزنی را از انسان سلب می کند.

3 توحید عبادی

باور کامل و تامّ به توحید ربوبی، توحید عبادی را به همراه دارد. شخصی که برای غیر او هیچ نقشی در هستی قائل نیست، تنها از او می ترسد. تنها به لطف او طمع دارد. هر چه می خواهد تنها از او می خواهد. تنها او را شایسته پرستش می یابد. بنابراین جز در مقابل او سر خم نخواهد کرد و تنها خواست و رضایت او را معیار عمل و انتخاب خود قرار خواهد داد و به خشوع و خضوع کامل در پیشگاه او خواهد رسید. «ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ». (سوره مبارکه یونس / آیه شریفه 3).  چنین کسی خود را از تمام جهات بی نیاز از خلق می بیند و دچار #ریا و خودنمایی نمی شود.

4 توحید فاعلی

باور کامل و تامّ به توحید ربوبی، توحید فاعلی را به همراه دارد. پرورش دهنده هستی کسی نیست جز الله جلّ جلاله. پس هر فعلی در عین انتساب به مخلوق- در حقیقت به او منتسب است و به اذن و اراده او محقق شده است. فاعلی جز او نیست و هر فعلی و حادثه ای به خواست او از هر فاعلی چه فاعل بالجبر و چه فاعل بالاختیار  و چه غیر آن دو- صادر می شود.

5 توحید حبی

باور کامل و تامّ به توحید ربوبی، توحید حبّی را به همراه دارد. چه کسی شایسته عشق و محبت است جز ذاتی که هر خیری از اوست، هر کمالی از اوست، هر زیبایی از اوست و هر چه را دوست داریم، از او و برای اوست و از روی لطف و محبت او خلق شده و در اختیار ما قرار گرفته است؟

وقتی انسان دانست که خداوند رحمن رحیم با این که از او بی نیاز است، همواره و از تمام جهات که حتی خود انسان نیز از بسیاری از آنها غافل بوده و هست- در مقام پرورش و اصلاح او بر آمده است و هرگز او را فراموش نکرده، عاشق و واله ذات اقدس اله خواهد شد و از غفلت و کوتاهی خود در پیشگاه او شرمسار است.

6 دوری از صفات رذیله

شخصی که توحید ربوبی با ذات او عجین شده باشد، صفات رذیله از وجود خود بیرون رفته است و به صفات حسنه متّصف شده است. چنین کسی -همانطور که بیان شد- دچار ریا و خودنمایی نخواهد شد؛ حوادث تلخ و شیرین روزگار را برنامه الهی در روند تکامل خود خواهد دید، دچار #غضب و پرخاشگری و #کینه نسبت به دیگران نمی شود و به انتقام جویی فکر نخواهد کرد، #حسادت نمی ورزد، نسبت به حوادث دچار ترس و اضطراب نخواهد بود، هرگز جزع و فزع نخواهد کرد و #صبر پیشه خواهد کرد، بلکه نسبت به همه حوادث به ظاهر بسیار تلخ نیز راضی و خشنود خواهد بود و حمد و شکر خداوند تبارک و تعالی- را به جای خواهد آورد. «الحمدلله علی عظیم رزیتی»  (ستایش خدای را به دلیل بزرگی مصیبتم).

🔺 البته رسیدن به ملکه توحید ربوبی در این عالم مادی که دار غرور و فریب است و چنین پنداشته می شود که اسباب نقشی در هستی و امور زندگی ایفاء می کنند، نیازمند ایمان قوی و استقامت در این راه دارد.

این سبب ها بر نظرها پرده هاست

که نه هر دیدار صُنعش را سزاست

دیده ای باید سبب سوراخ کن

تا حُجب را بَرکَنَد از بیخ و بن

از مسبِّب می رسد هر خیر و شرّ

نیست اسباب و وسائط ای پدر

 جز خیالی منعقد بر شاهراه

تا بماند دورِ غفلت چند گاه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۰۳ ، ۱۶:۳۳
سید محمد رضا واعظی
پنجشنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ۱۰:۲۷ ب.ظ

تفسیر سوره حمد 20

📌 آیه شریفه "الحمدللّه ربّ العالمین

💐 رابطه ربّ و الله 

با توجّه به حقیقت «الله» و «ربّ»، روشن است که تنها «الله» و حقیقتی که مستجمع جمیع کمالات است  می تواند «ربّ» حقیقی تمام مخلوقات باشد و تنها «ربّ» و پروردگار عالمیان است که می تواند «الله» و مستجمع جمیع کمالات باشد. لازمه الوهیّت، ربوبیّت است و ربوبیت کاشف از الوهیت. «الله» بودن دلیل برای «ربّ» بودن است. شاید به این جهت صفت «ربّ» در آیه شریفه بعد از «الله» آمده است. همه احتیاجات عالمیان نزد «الله» است و فقط «الله» یارای تامین مایحتاج عالمیان را دارد.

💐 رابطه ربّ و حمد

با درک اختصاص حمد به خداوند سبحان و مالکیت مطلق او بر تمام کمالات نیز روشن می شود که ربوبیّت مخصوص ذات اقدس اله است و غیر او مقام ربوبیّت ندارد. ربوبیتِ ذات اقدس اله به اظهار کمال خود در مخلوق و جلوه گری جمال و جلال او در عالمیان است. عالمیان کمال استقلالی برای خود ندارند و نخواهند داشت، بلکه مجرایِ نمایشِ کمالات الهی و اسمای حسنای او هستند و اوست که کمال را در موجودی خلق می کند و به ظهور می رساند. از این رو گفته شده است ربوبیّت نوعی خلقت است و توحید خالقی مفید توحید ربوبی است

💐 رابطه ربّ و الرّحمن الرّحیم

این ربوبیّت الهی ناشی از رحمانیّت و رحیمیّت ذات اقدس اله است و این دو صفت دلیل بر این است که خداوند سبحان در ربوبیّت هیچ موجودی کم کاری نکرده و نخواهد کرد. آنچه مانع از کمال مخلوق است، قابلیت قابل و ذات مخلوق است نه بخلی از ناحیه فاعل و خداوند رحمن رحیم-.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۰۳ ، ۲۲:۲۷
سید محمد رضا واعظی
سه شنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۳، ۰۸:۳۶ ق.ظ

تفسیر سوره حمد 19

توحید ربوبی (2)

جمیع اجزاء عوالم هستی از هر جهت تحت تربیت‌ و مراقبت اوست. همه مخلوقات غرق در نعمت الهی از افاضه وجود تا حفظ از خطرات، صحت جسمی و روحی، رزق، اصلاح و تدبیر امور به سمت کمال- هستند. این فیض به لطف و رحمت او پیوسته و مستمر است و در این راه هیچ نعمت و رحمتی از هیچ موجودی دریغ نشده است از سلامتی کوچکترین اعضای بدن تا نعمت معرفت به خدای عزّ و جلّ و اهل بیت عصمت و طهار علیهم الصلاه و السلام-.[1]

غیر او هیچ نقشی در تامین نیازها و وصول به کمال و نفع و ضرر انسان یا هر موجود دیگری ندارد[2] و حاکم مطلق و تنها برنامه ریز و مدیر هستی، اوست. «إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ» (سوره مبارکه یونس / آیه شریفه 3).

از سویی کمال مطلق اوست. پس غایت ربوبیت که کمال است- خود اوست. او با لطف و رحمت خود، ما را به سمت خود می کشد و بالا می برد. هر حرکتی به سمت کمال، حرکت به سمت اوست و به میزانی که حرکت رخ می دهد، قرب به او حاصل می شود و قرب به او به معنای ظهور بیشتر کمالات او در مخلوق، مظهریت اقوای مخلوق برای او، تجلی اقوای او برای مخلوق و بهره بیشتر از جنّت ذات است.

باور قلبی توحید ربوبی و تنظیم تمام اعمال و رفتار به مقتضای آن، بسیار نادر و مخصوص عارفین بالله و اولیاء خاصّ اوست.

بسیاری از مشرکین از پذیرش توحید خالقی ابایی نداشتند. «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّه‏».[3] آنچه آنان منکر بودند، توحید ربوبی بود و برای غیر «الله» ربوبیّت و نقش در تأمین نیاز خود قائل بودند. مجسمه‌هایی از سنگ و غیره به عنوان مظاهر آن ارباب‌ها می ساختند و برای دستیابی به لطف و رحمت آنها، به پرستش آن مظاهر می پرداختند.

مبارزه انبیاء با بت پرستی و شکستن بت‌ها برای ترویج توحید ربوبی بود. حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه الصلاه و السلام- برای احتجاج علیه مشرکان نسبت به ستاره و ماه و خورشید فرمود «هذا ربّی»[4] و سپس عدم لیاقت آنها برای مقام ربوبیت را ثابت کرد. حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه الصلاه و السلام- در زندان از فرصت پیش آمده برای تبلیغ توحید ربوبی بهره برد. «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّار». (سوره مبارکه یوسف، آیه شریفه 39).

در بین مومنین نیز جهل و غفلت از توحید ربوبی بسیار است. اگر ذره ای تصور شود که غیر خدای تبارک و تعالی مثل فلان قدرتمند یا ثروتمند- توانایی مستقل برای رساندن خیر یا شرّ دارد، مصداق شرک ربوبی است.

رابطه ربّ و الله

با توجّه به حقیقت «الله» و «ربّ»، روشن است که تنها «الله» و حقیقتی که مستجمع جمیع کمالات است  می تواند «ربّ» حقیقی تمام مخلوقات باشد و تنها «ربّ» و پروردگار عالمیان است که می تواند «الله» و مستجمع جمیع کمالات باشد. لازمة الوهیّت، ربوبیّت است و ربوبیت کاشف از الوهیت. «الله» بودن دلیل برای «ربّ» بودن است. شاید به این جهت صفت «ربّ» در آیه شریفه بعد از «الله» آمده است. همه احتیاجات عالمیان نزد «الله» است و فقط «الله» یارای تامین مایحتاج عالمیان را دارد. «بیدک لا بید غیرک زیادی و نقصی و نفعی و ضرّی».[5] «قل لن یُصیبنا الا ما کتب الله لنا هو مولانا و علی الله فلیتوکّل المومنون» (سوره مبارکه توبه، آیه شریفه 51). هر چه هست، ملک طلق اوست و هر چه رخ می دهد به تدبیر و اراده اوست. «لا موثّر فی الوجود الا الله».

رابطه ربّ و حمد

با درک اختصاص حمد به خداوند سبحان و مالکیت مطلق او بر تمام کمالات نیز روشن می شود که ربوبیّت مخصوص ذات اقدس اله است و غیر او مقام ربوبیّت ندارد. ربوبیتِ ذات اقدس اله به اظهار کمال خود در مخلوق و جلوه گری جمال و جلال او در عالمیان است. عالمیان کمال استقلالی برای خود ندارند و نخواهند داشت، بلکه مجرایِ نمایشِ کمالات الهی و اسمای حسنای او هستند و اوست که کمال را در موجودی خلق می کند و به ظهور می رساند. از این رو گفته شده است ربوبیّت نوعی خلقت است و توحید خالقی مفید توحید ربوبی است.

رابطه ربّ و الرّحمن الرّحیم

این ربوبیّت الهی ناشی از رحمانیّت و رحیمیّت ذات اقدس اله است و این دو صفت دلیل بر این است که خداوند سبحان در ربوبیّت هیچ موجودی کم کاری نکرده و نخواهد کرد. آنچه مانع از کمال مخلوق است، قابلیت قابل و ذات مخلوق است نه بخلی از ناحیه فاعل و خداوند رحمن رحیم-.

 

[1] عدم وصول به کمال و رحمتی از جانب الهی به دلیل بخل از ناحیه فاعل نیست، بلکه نشانة ضعف در ناحیة قابل است.

[2] سوره مبارکه یونس / آیه شریفه 18 : «وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُم‏».

[3] سوره مبارکه لقمان، آیه شریفه 25 و سوره مبارکه زمر، آیه شریفه 38. همچنین شبیه این معنا در سوره مبارکه عنکبوت، آیه شریفه 61.

[4] سوره مبارکه انعام، آیات شریفه 76 تا 78.

[5] مناجات شعبانیه، اقبال الاعمال، ج3، ص296.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۰۳ ، ۰۸:۳۶
سید محمد رضا واعظی
جمعه, ۲ آذر ۱۴۰۳، ۱۰:۰۷ ق.ظ

تفسیر سوره حمد 18

حقیقت ربّ

در کتب لغت دو معنا برای «رَبّ» بیان کرده اند، مالک و مصلحِ مدبّر.

ذات اقدس الهی مالکِ سوی الله است. این مطلب در آیات بسیاری از قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است. احتمال می رود اصل معنای «ربّ»، مصلحِ مدبّر باشد که به دلیل مناسبت در معنای «مالک» استعمال شده یا به حدّ وضع رسیده است.

در معجم مقاییس اللغه آمده است : «رب : الراء و الباء یدلُّ على أُصولٍ. فالأول إصلاح الشى‌ءِ و القیامُ علیه. ... و الرّبُّ: المُصْلِح للشّى‌ء. یقال رَبَّ فلانٌ ضَیعتَه، إذا قام على إصلاحها».

در مفردات راغب آمده است : «الرَّبُّ ... و هو إنشاء الشی‌ء حالا فحالا إلى حدّ التمام، ... فالرّبّ مصدر مستعار للفاعل».

به نظر می‌رسد ربوبیت، سوق دادن شیء به سمت اصلاح و کمال آن است و ربّ، کسی است که شیء را به سمت اصلاح و کمال می برد و از این رو در فارسی به «پروردگار» ترجمه می شود.

مفاهیمی مانند ملکیت، تربیت، تعلیم و امثال آن، از ملازمات آن هستند. با این توضیح «ربّ» از صفات فعل الهی است و معنای تدریج از آن فهمیده می شود. از این رو صفت «ربّ» مخصوص عوالمی است که تدریج در آنها معنا دارد.

توحید ربوبی

توحید ربوبی یعنی فقط او در هستی نقش ربوبیّت دارد. خداوند تبارک و تعالی تنها حقیقتی که نیازهای مخلوقات را تامین می کند، لحظه به لحظه آن ها را به سمت اصلاح و کمال مادی یا معنوی می کشاند، تغذیه و رشد و نموّ جسمانی را بر عهده دارد، با حوادث و وقائع بر عقل و تجربه می افزاید و هر آنچه پیش آمده و پیش خواهد آمد -با تدبیر او و بر اساس حکمت و رحمت او- جهت سوق دادن مخلوقات به اصلاح و کمالشان می باشد. آب و غذایی که در اختیار انسان قرار می گیرد، جذب بدن می شود و رشد جسمانی را تامین می کند، از او و به لطف و قدرت اوست. علم و معرفتی که کمال نفسانی را حاصل می کند و فعل و عملی که رشد روحی را به همراه دارد، از او و به لطف و حکمت اوست.

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۰۳ ، ۱۰:۰۷
سید محمد رضا واعظی
جمعه, ۲۵ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۵ ق.ظ

تفسیر سوره حمد 17

هر شیئی حامد اوست

در سورة مبارکة اسراء، آیةشریفة 44 آمده است «إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم‏». هر شیئی خدا را تسبیح و ستایش می کند اما شما تسبیح آنها را نمی فهمید. ما سوی الله شیء است و هر شیئی حامد اوست.

حمد و تسبیح را به حمد تکوینی و تشریعی تقسیم کرده اند. حمد و تسبیح تکوینی به این معنا است که ذات هر شیئی به میزان کمال خود- خبر از ستایش و تنزیه علت خود می دهد. هر شیئی خبر می دهد که کمالاتش برای علّتش است و ستایش این کمالات به ستایش علّت رجوع می کند و علّت از نقص های مربوطه مبراست.

اما این حمد تکوینی قابل فهم برای انسان است. ذیل آیات مشابه در کتب مهم تفسیری بیان شده است که حمد تشریعی و از روی اختیار و شعور نیز از اشیاء سر می زند و این حمد است که طبق آیه شریفه از ادراک ما خارج است. طبق ادله نقلی شریعت، بیان اهل عرفان و برخی از فلاسفه، هر شیئی بهره ای از حیات و علم دارد و به مقتضای آن بهره ای از حمد تشریعی را داراست، هر چند این حمد برای ما قابل شنیدن و درک نباشد.[1]

حامد و محمود یکیست

ذیل بحث از حمد ناقص و مطلق، بیان شد که حمد مطلق تنها از ذات اقدس الهی سر می زند.

حمد ناقص خداوند تبارک و تعالی- نیز از آن جهت که فعلِ حَسَن و کمالی است، اوّلا و بالذات منسوب به خداوند تبارک و تعالی- است. تمام افعال کمالی از او و برای اوست. پس حامد اوست، علاوه بر این که محمود هم اوست. حمد الهی توسط بندگان، نعمتی از نعمتهای الهی است که در برابر آن نیز، حمد و شکر لازم است و کسی که بیشتر اهل حمد الهی است، بیش از دیگران مشمول عنایت و رحمت الهی است و بیش از دیگران باید حامد و شاکر خداوند تبارک و تعالی- باشد، نه این که دچار غرور و تکبّر شود.

 

[1] ر.ک. امام الطائفه سیدنا الخمینی ره، آداب الصلاه، ص255.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۳ ، ۰۹:۲۵
سید محمد رضا واعظی
پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۵۱ ب.ظ

تفسیر سوره حمد / 16

حمد فعلی، اسمی و ذاتی

🔹از کلمات سابق روشن می شود که حمد دارای مراتبی است. 

حمد بر اساس افعال کمالی الهی مانند «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِه‏» (صحیفه سجادیه، دعای ۴۴ : ستایش مخصوص خدایی است که ما را به حمدش هدایت کرد و ما را اهلِ حمدش قرار داد)؛ 

حمد بر اساس صفات و اسماء کمالی الهی مانند «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بَطَنَ خَفِیَّاتِ الْأَمُوُر» (نهج البلاغه، خطبه ۴۹ : ستایش مخصوص خدایی است که در پنهان امور نفوذ کرده است) و « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی عَلَا بِحَوْلِهِ وَ دَنَا بِطَوْلِه‏» (نهج البلاغه، خطبه ۸۳ : ستایش مخصوص خدایی است که با قدرتش والا و برتر و با توانش پایین و نزدیک است)؛

و حمد ذات اقدس الهی که این مرتبه نهایی حمد (حمد مطلق) که از توان ما که ذات را درک نکرده ایم، خارج است. 

💐 حمد قولی، فعلی و حالی

🔹 حمد الهی عبد را می توان به سه قسم تقسیم کرد : 

1⃣ حمد زبانی و ذکر لسانی «الحمدلله»، حمد قولی است که ۱۰ بار در نمازهای روزانه واجب است به زبان آید. 

2⃣ حمد فعلی به این معناست که فعل انسان گواه بر این باشد که ستایش مخصوص اوست و تمام کمالات و افعال کمالی از اوست. فعلی عبادی که نیّت آن خالص برای رضای او باشد، حمد فعلی خداست. 

3⃣ حمد حالی به اعتبار روح و قلب انسان است و تحقق آن به این است که عبد از عمق وجود باور کرده باشد که همه کمالات و افعال الهی از اوست و حقیقت او حمد الهی و وجود او دارالحمد شود. 

🔹 فضل حمد حالی نسبت به حمدی که لقلقه زبان است، بسیار بسیار زیاد است. «حَمْداً یَفْضُلُ سَائِرَ الْحَمْدِ کَفَضْلِ رَبِّنَا عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ». 

💐 گستره حمد در دعای اول صحیفه سجادیه

🔹 در دعای اوّل صحیفه سجادیه،  مراتبی برای حمد از حیث های مختلفی بیان شده است.  

📌 از حیث گستره زمانی : حمدی ابدی  و سرمدی تا روز قیامت. «أَبَداً سَرْمَداً إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة». مراتب عالی حمد ذاتی و حالی، باید همیشگی و دائمی باشد. 

📌 از حیث گستره علّت : حمدی به ازای تمام نعمتهای الهی. «لَهُ الْحَمْدُ مَکَانَ کُلِّ نِعْمَةٍ لَهُ عَلَیْنَا وَ عَلَى جَمِیعِ عِبَادِهِ الْمَاضِینَ وَ الْبَاقِینَ عَدَدَ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ مِنْ جَمِیعِ الْأَشْیَاءِ، وَ مَکَانَ کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا عَدَدُهَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَة».

🔹 در حمد الهی هیچ نعمتی –در حدّ توان و فهم- فراموش نشود. فراموشی هر نعمتی، با شکرگزاری آن منافات دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۳ ، ۲۱:۵۱
سید محمد رضا واعظی
پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۴۹ ب.ظ

تفسیر سوره حمد / 15

حمد ناقص و حمد مطلق 

🔹 گاهی ذات اقدس الهی به خاطر علم مورد ستایش قرار می گیرد و گاهی به دلیل قدرت. اما این حمدها، حمدهای ناقص و ناظر به کمال خاصّی است. 

🔹 ذات اقدس الهی که تمام کمالات و تمام افعال نیک از او و برای اوست، شایسته حمد مطلق است، حمدی فراگیر و جامع به تناسب فراگیری و جامعیت کمال این ذات –نه حمد ناقص و محدود-. 

🔹 حمد به دلیل عِلم، حمدِ اسمی از اسماء الهی و مظهری از مظاهر این ذات –یعنی علم- است. حمد به دلیل قدرت، نیز تنها حمدِ اسمی از اسماء الهی است – نه حمدِ ذات اقدسِ الهیِ مشتمل بر تمام کمالات به نحو بی نهایت-. 

🔹 حمد مطلق از کسی سر می زند که تمام کمالات الهی را درک کرده باشد و از آن جهت که درک تمام کمالات بی نهایتِ الهی فقط برای خود این ذات میسر است، چنین حمد مطلقی فقط از خود این ذات اقدس سر می زند. حمدهای ما –به دلیل نقص در درک کمالات و قوت و شدت آنها- محدود و ناقص است. 

🔹 وجود مقدس امیرالمومنین –علیه الصلاه و السلام- در خطبه اول نهج البلاغه می فرماید : «الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذِی‏ لَا یَبْلُغُ‏ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ». حمد از آن خدایى است که مدح او از عهده کسى بر نمى آید.

🔹 از سویی نقصان معرفت ما به اسماء الهی و عدم درک کنه بی نهایت تک تک کمالات الهی –مثل علم و قدرت- نیز موجب می شود تا حمدهای ناقص ما نیز نقصان دیگری داشته باشند. پس حمدهای ما نه تنها مطلق نیست بلکه حتّی حقّ حمد نسبت به اسمی از اسماء الهی را هم ادا نمی کند. 

💐 تعلّق بسم الله به الحمدلله

🔹 بیان شد تمام افعال «به اسم الله» است، از جمله حمد و ستایش الهی و احتمال داده شد که در سوره مبارکه حمد، «بسم الله» متعلق به «الحمدلله» باشد. در نتیجه معنا چنین خواهد بود که «ستایش الهی به اسم الله است»، یعنی ستایش الهی همراه و نیازمند کمالات الهی و مخلوقات الهی است و توفیق و عنایت پروردگار است. 

🔹 حمد شایسته او از عهده ما خارج است و حمد ناقص او نیز –که خود فعل نیک و شایسته تقدیر است- لطف و رحمت خود اوست.

💐 ارتباط تحمید و تسبیح و تهلیل و تکبیر 

🔹 تفاوت مفهومی اذکار اربعه روشن است، لکن این مفاهیم با یکدیگر تلازم دارند و حقیقتی که مصداق هر یک از این اذکار باشد، قطعا مصداق سایر اذکار نیز خواهد بود. ذات مقدسی که ستایش مخصوص اوست (الحمدلله)، دارای تمام کمالات است.

🔹 و ذات مستجمع جمیع کمالات که عین کمال بی نهایت است، از هر عیب و نقصی، پاک و منزه است (سبحان الله). 

🔹 چنین ذاتی، کمالی برای غیر نمی گذارد تا آن غیر، خدا باشد و خدایی کند، (لا اله الا الله).

🔹 و البته این حقیقت بزرگتر از آن است به درک و وهم مخلوقی درآید و وصف شود (الله اکبر).

🔹 در آیه شریفه «وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» (سوره مبارکه اسراء، آیه شریفة ۴۴)، اگر «ب» باء سببیّت باشد، اشاره به این مطلب دارد که بوسیله ستایش، خداوند تسبیح می‌شود. ستایش او، تنزیه الهی را به همراه دارد؛ چرا که بیان شد لازمه ستایش، تنزیه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۰۳ ، ۲۱:۴۹
سید محمد رضا واعظی
چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۸:۴۱ ب.ظ

تفسیر سوره حمد / 14

الحمدلله ربّ العالمین

اهمیّت حمد[1]

طبق مفاد روایات مبارک از خزائن علم الهی وجودات مقدس معصومین علیهم الصلاه و السلام-، بنای اسلام بر تسبیحات اربعه، یعنی سبحان الله، الحمدلله، لا اله الا الله و الله اکبر است و از این رو عرش، بیت المعمور و کعبه همگی مربع هستند.[2]

از سویی وارد شده است که حمد الهی محبوبترین اعمال نزد خداوند است. دعای جامعی است که خداوند تبارک و تعالی- آن را می شنود. دعایی که با تحمید شروع نشود، ابتر است، بلکه هر کاری بدون آن، ابتر و بی سرانجام است.[3]

 این ذکر از دنیا و ما فیها بهتر است[4] و اولین کسانی که به بهشت خوانده می شوند، حمد کنندگانی هستند که در آسایش و سختی خدا را حمد می کنند.[5]

عزیزترین مخلوق هستی، وجود نازنین پیامبر ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم- روزی 360 بار ذکر شریف تحمید را بر زبان مبارک خود جاری می کردند.[6]

تمام شکر الهی، تحمید الهی است[7] و هر کس در صبح چهار مرتبه ذکر شریف «الحمدلله رب العالمین» را بگوید، شکر صبح آن روز را ادا کرده است و اگر در شب این کار را تکرار کند، شکر شب را نیز ادا کرده است.[8]

معنای حمد

حمد به معنای ثناء و ستایش است. ستایش برای کمال اختیاری یا کار نیک اختیاری است، هر چند روشن است که کار نیک، ناشی از کمال ذاتی شیء است و از کمال ذاتی سر می زند.

تفاوت حمد با مدح

مدح -در مقابل ذم- اعمّ از حمد است و برای کمال یا کار نیک غیر اختیاری نیز به کار می رود، به عنوان مثال زیبایی یک گوهر مورد مدح قرار می گیرد، اما «حمد» نمی شود.

تفاوت حمد با شکر

شکر به معنای سپاس است و مخصوص مواردی است که احسان و فعل یک شخص با میل و اراده او برای انتفاع غیر باشد. بنابراین در صدق شکر، وصول اثر به غیر نقش دارد، در حالی که این شرط در «حمد» وجود ندارد.

«ال» در الحمد

«الف و لام» در آیة شریفه ظهور در «ال» جنس دارد و اشاره به طبیعت حمد دارد که در تمام مصادیقِ حمد محقّق است. اگر «ال» برای استغراق باشد، مستقیم اشاره به تمام مصادیق حمد دارد.

از وجود مقدس امام باقر ع نقل شده است که ذکر شریف «الحمدلله» بر زبان جاری ساختند و فرمودند : «چیزی را ترک نکردم و باقی نگذاشتم. همه انواع حمدها را برای خداوند عزّ و جلّ- قرار دادم و حمدی نیست مگر این که داخل در آن چیزی است که گفتم».[9] پس حمد بر قدرت، حمد بر علم، حمد بر حکمت، حمد بر عزت، حمد بر هر لطف و رحمتی داخل در ذکر شریف «الحمدلله» است و تمام حمدها را در بر می گیرد.  

«لام» در لله

«لام» در «لله»، ظهور در «لام» اختصاص یا ملکیت دارد و انحصار جنس حمد یا تمام افراد حمد به ذات اقدس الهی را افاده می کند که در ادامه شرح آن خواهد آمد.

اختصاص حمد به «الله»

بیان شد حمد به معنای ستایش برای کمال اختیاری یا فعلِ حَسَنِ اختیاری است. آیه شریفه، ستایش را مختص به «الله»[10] معرفی می کند. معنایش این است که کمال اختیاری و فعل کمالی اختیاری که شایسته حمد و ستایش است، مخصوص «الله» -تبارک و تعالی- است و غیر او کمال یا فعل اختیاری ندارند. غیر او فاقد کمالی است که او را شایسته حمد کند و الا حصر حمد برای خداوند تبارک و تعالی- صحیح نبود.

دلیل اختصاص حمد به «الله»

هر کمالی از جمله علم، قدرت، حکمت، عزت، عطوفت، بردباری و ... برای اوست و هر کمالی که در مخلوقی دیده می شود، افاضة او، لطف او، ملک حقیقی او و تجلّی و بروز و ظهور کمال اوست و مخلوق از خود کمالی ندارد. «و لایحیطون بشیء من علمه الا بما شاء».[11] تمام علم‌ها، علمِ اوست. «بحول الله و قوّته اقوم و اقعد»[12]. تمام قدرت‌ها، قدرتِ اوست. تمام کمالات، کمال اوست. او کمال بی نهایتی است که هیچ کمالی از او جدا و برای غیر او نیست.

مخلوقات دارای کمالات و نقص هایی هستند. جهت کمال برای اوست و جهت نقص برای او نیست. هیچ نقص و ضعفی به او راه ندارد. هیچ مخلوقی کمال و جمالی از خود و برای خود ندارد، بلکه مخلوق جلوة ناقصِ کمالِ خالق است. نقص از مخلوق است و کمال از خالق. پس هیچ مخلوقی شایسته حمد نیست و تمام حمدها از ازل الی الابد مختصّ به ذات اقدس الهی است.

از آنجایی که «الله» اشاره به ذات مستجمع جمیع صفات کمالی دارد، شاید استفاده از «الله» در «الحمدلله» برای اشاره به این نکته باشد که چون این ذات دارای تمام کمالات است، پس حمد به جهتِ کمالِ ذاتی، مخصوص اوست. در حقیقت با تصور صحیح موضوع (الله)، حکم (اختصاص حمد به او) قابل تصدیق است.

از سوی دیگر هر فعلِ شایستة تقدیری که از کمال ناشی می شود نیز فعلِ اوست. هر عمل صالحی که انجام می شود، هر خدمتی که به دیگران و جامعه رخ می دهد، هر نعمتی که از غیر می رسد و هر فعلی که مستحقّ حمد است، ناشی از کمالِ او و برای اوست. حُسن و کمال هر فعلی ناشی از ذات دارای کمال است و ذات دارای کمال، منحصر در باری تعالی است و هر نقص و عیبی در فعل ناشی از نقص ذات فاعل است که در باری تعالی راه ندارد. نقص فعل به دلیل نقص مخلوق است و کمال آن به دلیل کمال خالق. پس حمد به جهتِ کمالِ فعل به باری تعالی تعلق می گیرد و مخصوص اوست.

از این رو در قرآن کریم آمده است «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى».[13] قتل آنها فعل خداست. آن پرتاب کار خداست. همچنین در جای دیگر می فرماید : «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین‏».[14] بعد از بیان از بین رفتن ظالمان، حمد خداوند بیان شده است و این اشاره دارد به این که این فعل، فعل الهی است و برای این فعل باید خدا را حمد کرد.

ذکر «ربّ العالمین» -که اشاره به توحید ربوبی دارد- در آیه شریفة «الحمدلله رب العالمین» شاید اشاره به این نکته باشد که خداوند تبارک و تعالی- پرورش دهنده و سوق دهنده هر موجودی به سمت کمال اوست و هر رحمت و نعمت و احسانی که به مخلوقی می رسد از آفرینش و تربیت-، فعلِ اوست. در نتیجه حمد از جهتِ فعلِ کمالی، مخصوص اوست.

در سوره مبارکه نساء آمده است «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه‏ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک‏».[15] نیکی از جانب خداست و پلیدی از جانب مخلوق. در روایت مبارکی از لسان ذات اقدس اله آمده است «أَنِّی أَوْلَى‏ بِحَسَنَاتِکَ‏ مِنْک».[16] منِ خدا اولی به اعمال نیک تو هستم. عمل نیک شایسته ستایش است، لکن اعمال خیر انسان و کمالی که منشأ آن عمل خیر شده است، از خداست و در نتیجه انسان شایسته حمد نیست؛ بلکه اگر حمدی واقع شود، به صاحب اصلی کمال و کار خیر که خداست، تعلق خواهد گرفت.

در دعای 37 صحیفه سجادیه آمده است :

«تُثِیبُ عَلَى قَلِیلِ مَا تُطَاعُ فِیهِ حَتَّى کَأَنَّ شُکْرَ عِبَادِکَ الَّذِی أَوْجَبْتَ عَلَیْهِ ثَوَابَهُمْ وَ أَعْظَمْتَ عَنْهُ جَزَاءَهُمْ أَمْرٌ مَلَکُوا اسْتِطَاعَةَ الِامْتِنَاعِ مِنْهُ دُونَکَ فَکَافَیْتَهُمْ، أَوْ لَمْ‏ یَکُنْ‏ سَبَبُهُ‏ بِیَدِکَ‏ فَجَازَیْتَهُمْ! بَلْ مَلَکْتَ- یَا إِلَهِی- أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَنْ یَمْلِکُوا عِبَادَتَکَ، وَ أَعْدَدْتَ ثَوَابَهُمْ قَبْلَ أَنْ یُفِیضُوا فِی طَاعَتِکَ، وَ ذَلِکَ أَنَّ سُنَّتَکَ الْإِفْضَالُ، وَ عَادَتَکَ الْإِحْسَانُ، وَ سَبِیلَکَ الْعَفْو».

«بر طاعت کم و ناچیز پاداش ‍ مى دهى که گویى شکر بندگان که در برابر آن ثواب مقدار داشتى و جزایشان را بزرگ داشتى امرى است که آنان مى توانند از آن سرباز زنند. آیا زمام کار به دست تو نبود و اینان از خود چیزى داشتند؟ بلکه پیش از آن که توفیق عبادتت را بیابند و به درگاه تو بار یابند، زمان کارشان به دست تو بود و تو مالک آنها و همه شئون هستیشان بودى و پیش از آن که کارى کنند، ثوابشان را آماده کردى و براى این که آنان را به ثوابى برسانى بهانه اى به نام عبادت به دست آنان دادى و این همه، بر اثر آن است که سنت تو تفضل و عادت تو احسان و راه تو راه عفو و گذشت است».

هر جا ستایشی هست، آن جا کمالى یا فعل کمالی وجود دارد که برای خداست. هر کمالی مورد ستایش قرار گیرد، در حقیقت خداوند تبارک و تعالی- مورد ستایش قرار گرفته است. در فرازی از ادعیه روز عید غدیر آمده است : «یا مَنْ لَهُ الْحَمْدُ وَ لا یَنْبَغِی‏ الْحَمْدُ إِلّا لَه‏».[17] ای کسی که حمد برای اوست و حمد شایسته غیر او نیست.

در دعای امام باقر علیه الصلاه و السلام- بعد از نماز شب آمده است :

«اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ یَا رَبِّ أَنْتَ‏ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ قَوَّامُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ‏ جَمَالُ‏ السَّمَاوَاتِ‏ وَ الْأَرْضِ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ زَیْنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ صَرِیخُ الْمُسْتَصْرِخِینَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ غِیَاثُ الْمُسْتَغِیثِینَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ مُجِیبُ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ فَلَکَ الْحَمْدُ- وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ‏ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ‏ فَلَکَ الْحَمْدُ اللَّهُمَّ بِکَ تُنْزَلُ کُلُّ حَاجَةٍ فَلَکَ الْحَمْد».[18]

نور آسمانها و زمین، قوام آسمانها و زمین، زیبایی و زینت آسمانها و زمین خداست و لا غیر، پس حمد مخصوص اوست. فریادرس، اجابت کننده ادعیه گرفتاران و محل نزول هر نیازی اوست و لا غیر، پس حمد مخصوص اوست.

امام کاظم علیه الصلاه و السلام- به شخصی این دعا را بعد از نماز شب توصیه فرمودند:

«اللَّهُمَّ مَا عَمِلْتُ‏ مِنْ‏ خَیْرٍ فَهُوَ مِنْکَ‏ لَا حَمْدَ لِی فِیهِ وَ مَا عَمِلْتُ مِنْ سُوءٍ فَقَدْ حَذَّرْتَنِیهِ لَا عُذْرَ [لِی‏] فِیهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَتَّکِلَ عَلَى مَا لَا حَمْدَ لِی عَلَیْهِ وَ آمَنَ مِمَّا لَا عُذْرَ لِی فِیه‏».[19]

در ادعیه روز جمعه نیز آمده است :

«وَ لَکَ الْحَمْدُ کَمَا تَوَلَّیْتَ الْحَمْدَ بِقُدْرَتِکَ وَ اسْتَخْلَصْتَ الْحَمْدَ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ الْحَمْدَ مِنْ خَاصَّتِکَ وَ رَضِیتَ بِالْحَمْدِ مِنْ عِبَادِکَ وَ فَتَحْتَ‏ بِالْحَمْدِ کِتَابَکَ وَ خَتَمْتَ بِالْحَمْدِ قَضَاءَکَ وَ لَمْ یَعْدِلْ‏ إِلَى غَیْرِکَ وَ لَمْ یَقْصُرِ الْحَمْدُ دُونَکَ فَلَا مَدْفَعَ لِلْحَمْدِ عَنْکَ وَ لَا مُسْتَقَرَّ لِلْحَمْدِ إِلَّا عِنْدَکَ وَ لَا یَنْبَغِی‏ الْحَمْدُ إِلَّا لَکَ».[20]

حمد جاهلانه غیرخدا

گاهی ستایش کننده، تصور می کند شیئی دارای کمال اختیاری یا فعل نیک اختیاری است و او را می ستاید، حال آن که آن کمال و فعل از خداست و مخلوق از خود هیچ کمالی ندارد. ستایشِ حمد کننده در حقیقت به صاحب اصلی آن کمال و فعل که ذات اقدس الهی است، تعلّق گرفته است. مانند کسی که «زید» را مولف کتاب ارزشمندی می داند و او را می ستاید و می گوید «چقدر شما عالم و دانشمند هستید»، حال آن که کتاب برای «علی» است و تعریف و تمجیدهای او در حقیقت به «علی» تعلق می‌گیرد و «علی» است که عالم و دانشمند است، ولی او -به دلیل جهل- خیال می کند که در حال تعریف و تمجید زید است. کسی که می گوید «عجب ورزشکار قدرتمندی»، «عجب بازیگر توانمندی»، «چه مدیر با صلابتی» و ...، خیال می کند در حال مدح آن افراد است، در حالی که حمد او در حقیقت به ذات اقدس الهی رجوع می کند. تمام حمدها و ستایش‌ها به ذات اقدس الهی تعلق می‌گیرد، چه حمد کننده بداند و چه نداند.

اگر کمالی در این نوشته است در حقیقت برای اوست و اگر نقص و ایرادی است منسوب به مخلوق است. نقص، حمد ندارد و این کمال است که مورد حمد واقع می شود.

کسی که فضل و کمالی در غیر خدا ببیند و غیر خدا را بستاید، جاهل است، حقیقت اسم بودن مخلوق را نفهمیده است و به عمقِ درکِ ذکر شریف «بسم الله» نرسیده است. کسی که فضل و کمالی برای خود قائل است و خود را می ستاید، جاهل و دچار خودپسندی و غرور است. «اسم بودن خود برای خدا» را نفهمیده است و حقیقتِ «الحمدلله» را تصدیق نکرده است، هر چند این ذکر شریف را بارها بر زبان جاری کند. پوستة ظاهری ذکر را دارد، اما حقیقت باطنی آن به روح او نفوذ نکرده است.

حتی نفسِ درکِ کمال و فضل و علم به آن، خود کمالی است که برای خداست. درک و درک کننده و درک شونده، همگی اسم الله و جلوه‌ای از کمالات او هستند.

انسان از سویی به دلیل انانیت، خودپسندی و هوای نفس، حاضر نیست این حقیقت را بپذیرد و کمال را از خود نفی کند. تصور می کند با نفی کمال از خود، خوار و خفیف می‌شود. از سوی دیگر با کمالِ توهّمیِ خود خوگرفته و از پذیرش خلاف آن وحشت دارد، حال آن که با اثبات کمال برای خود، عین جهل و نادانی است و خود را از درک حقائق و نیل به کمالات محروم کرده است. نفی کمال از خود و تصدیق «الحمدلله» از عمق وجود نشانة بروز کمالات بیشتر الهی در ذات مخلوق است.

اثر اعتقاد به «الحمدلله»

اعتقاد به اختصاص حمد به خداوند تبارک و تعالی-، مانع هر گونه غرور و تکبّر است. غرور و تکبّر از آن جایی ناشی می شود که انسانی تصوّر کند کمالی دارد و فعل شایسته‌ای از او سر زده است. حال آن که همه این‌ها از خدا و به لطف اوست. «تا نباشد جذبه روشن نیستم، این که غوغا می کند من نیستم».

در مقابل کسى که برای خود کمال مستقل و اختیاری قائل است و مانند قارون تصور می کند با تلاش، قدرت، هوش و علم خود جایگاهی رسیده ‌است[21]،گرچه به زبان «الحمد لله رب العالمین» بگوید، اما به حقیقت آن آگاهی و ایمان ندارد. حمد زبانى دارد، اما باطن و روح او «الحمدلله» را باور نکرده است. کسى که طلبکارانه نعمت را دسترنج خود مى داند، به حقیقت حمد نرسیده و ولىِّ نعمت خود را نشناخته است.

 

[1] ر.ک. کافی، ج2، ص503 و 504.

[2] علل الشرائع، ج2، ص398.

[3] بحارالانوار، ج90، 216 و النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج1، ص93.

[4] امالی مرحوم شیخ طوسی، ص610.

[5] مکارم الاخلاق، ص307.

[6] بحارالانوار، ج90، ص216.

[7] کافی، ج2، ص95 و96.

[8] بحارالانوار، ج90، ص216.

[9] کشف الغمه، ج2، ص118.

[10] در مورد این اسم شریف ذیل آیه شریفه «بسم الله الرحمن الرحیم» سخن گفته شد.

[11] سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 255.

[12] کافی، ج3، ص338.

[13] سوره مبارکه انفال، آیه شریفه 17.

[14] سوره مبارکه انعام، آیه شریفه 45.

[15] سوره مبارکه نساء، آیه شریفه 79.

[16] کافی ج 1، ص 159، روایت 12.

[17] ابن طاووس ره، اقبال الاعمال، ج1، ص472.

[18] شیخ طوسی ره، مصباح المتهجد، ج1، ص164.

[19] قطب الدین راوندی ره، الدعوات، ص199.

[20] شیخ طوسی ره، مصباح المتهجد، ج2، ص492.

[21] سوره مبارکه قصص، آیه شریفه 78 : «قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی‏».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۴۱
سید محمد رضا واعظی
پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۴۷ ق.ظ

تفسیر سوره حمد / 13

غضب الهی، رحمت است

#رحمت صفت ذاتی باری تعالی و عین ذات باری تعالی است و هر فعلی که از این ذات متّصف به رحمت صادر می شود، ناچار صادر شده از صفت رحمت است. از سویی #غضب الهی ناشی از ذات الهی است که عین رحمت است و در نتیجه غضب نیز معلول رحمت و مشوب به رحمت است.

گاهی منشأ غضب، #احساس است. به عنوان مثال شخصی به ما ضرری می رساند و احساس خشم و انتقام برای تشفّی خاطر و خالی کردن عصبانیّت خود به ما دست می دهد.

اما گاهی منشأ غضب، #عقلانی است. به عنوان مثال مفسد فی الارض به مجازات می رسد تا نظام از اختلال و هرج و مرج حفظ شود.

غضب ناشی از احساس از ساحت باری -تعالی- به دور است و این ذات اقدس از ضرر مجرمین و نفع محسنین مبرّا است؛ همانطور که رحمت الهی از نوع تاثّر و انفعال نفسانی نیست، بلکه رحمت عقلی و از نوع افاضة کمال به ناقصی است که مستعدّ دریافت آن کمال است. (ر.ک. المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص86).

اقتضای رحمت الهی به بنده گناهکار و به جامعه، رفتار به ظاهر غضب آلودی است که سرچشمه آن رحمت است. این غضب مشوب به رحمت از پروردگار رئوف، لازمة عالم مادّه و زندگی دنیوی رحیم است.

غضب گاهی رحمت برای خود #شخص مورد غضب است، از آن جهت که سبب نیل او به کمال می شود، شبیه تنبیه پدر که موجب تربیت فرزند می شود، یا مانع از افزایش عذاب او می شود، مثل اعدام فرد مُفسِد که جلوی گناهان بعدی او را می گیرد، یا آن عذاب او را تطهیر می کند، مثل جهنّم که با تطهیر برخی از پلیدی ها، افراد را مستعدّ حضور در بهشت الهی می کند. به بیان امام الطائفه سیدنا الخمینی -قدس الله روحه القدوسی- : جهنم، رحمتی است در صورت غضب، برای کسانی که لیاقت رسیدن به سعادت دارند. اگر تخلیصاتی و تطهیراتی که در جهنم می شود نبود، هرگز روی سعادت را آن اشخاص نمی دیدند. (معاد از دیدگاه امام، ص289)

غضب گاهی رحمت برای #جامعه است، مثل این که برای آلوده نشدن دیگران، فرد بیمار قرنطینه می شود. این نکته همان مطلبی است که در سخن حضرت نوح -علی نبینا و آله و علیه الصلاه و السلام- به خداوند -تبارک و تعالی- آمده است. «وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَر عَلَی الارضِ مِنَ الکافِرِینَ دَیَّاراً‏‏،‏ انَّکَ ان تَذَرهُم یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا الَّا فاجِراً کَفَّاراً‏‏». (سوره مبارکه نوح، آیه شریفه 26 و 27). و خداوند -تبارک و تعالی- ‏‏می فرماید:‏ «وَ قاتِلُوهُم حَتَّی لا تَکُونَ فِتنَةٌ‏‏». (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 193).

از سویی باید به این نکته توجّه داشت که عذابها #نتیجة_اعمال خود انسان است و این انسان است که با اعمال خود راهی جز مجازات برای خود باقی نگذاشته است. «لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (سوره مبارکه التحریم، آیه شریفه7).  به بیان مرحوم علامه طباطبایی «حقیقت انتقام به لحوق صورتهای پلید دردآور برای نفس انسانی بعد از موت است که ناشی از ملکات پستی است که در زندگی دنیا کسب کرده است». (المیزان، ج12، ص86).

اگر انسان درک کافی می داشت، خبث و پلیدی افعال و ملکات پست را در همین دنیا درک می کرد. «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ». (سوره مبارکه ق، آیه شریفه22).

خلاصه آن که :

هر بلایی کز تو آید، رحمتی‌ست
هر که را فقری دهی، آن دولتی‌ست

گندمم را ریختی، تا زر دهی
رشته‌ام بردی، که تا گوهر دهی

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۰ ، ۱۱:۴۷
سید محمد رضا واعظی
يكشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۰، ۰۱:۵۷ ب.ظ

تفسیر سوره حمد / 11

تفاوت الرحمن و الرحیم

در مورد «الرحمن» و «الرحیم» اقوال مختلفی وجود دارد.

برخی «الرحمن» را عَلَم برای «الله» می دانند -چه ریشه آن عربی باشد و چه ریشه آن عربی نباشد-. (قاموس القرآن، ج3، ص75 و 76)

برخی «الرحمن» و «الرحیم» را به معنای واحد دانسته و ذکر آنها در کنار یکدیگر را صرف تکرار تلقی کرده اند. (الصحاح، ج5، ص1929)

برخی هر دو را صیغه مبالغه معرفی کرده اند، هر چند مبالغه در «الرحمن» را بیشتر دانسته اند. (النهایه، ج2، ص210).

برخی نیز «الرحمن» را صیغه مبالغه و دال بر کثرت و «الرحیم» را صفت مشبهه و دال بر ثبوت می دانند. از این رو چنین مناسب دیده اند که «الرحمن» اشاره به رحمت عام و امتنانی الهی باشد که توقفی بر عمل و درخواست نداردو شامل همه موجودات می شود، مانند رحمت در ایجاد و اعطای روزی و «الرحیم» اشاره به رحمت خاص الهی و ویژة بندگان صالح که متوقف بر درخواست و اعمال ایشان است.

برخی آیات و اخبار به رحمت عام الهی اشاره دارد، مانند «رحمتی وسعت کلّ شیء» (سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 156) و «وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْما» (سوره مبارکه غافر، آیه شریفه 7).

برخی نیز رحمت خاص الهی را بیان می کنند، مانند «وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاء» (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 105) یا «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِه‏» (سوره مبارکه حدید، آیه شریفه 28).

غیر از ادعای صیغه مبالغه بودن «الرحمن» و صفت مشبهه بودن «الرحیم» این ادله را برای تفاوت «الرحمن» و «الرحیم» در اشاره به رحمت عام و رحمت خاص می توان بیان  کرد:

[1] «الرحمن» همواره در قرآن به صورت مطلق آمده است که نشانه عمومیت آنست، در حالی که "رحیم"گاهی به صورت مقید ذکر شده که دلیل بر خصوصیت آن است مانند «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» (سوره مبارکه احزاب، آیه شریفه43).

البته در قرآن کریم لفظ «رحیم» برای رحمت عامه نیز استعمال شده است، مانند «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیم‏» (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 143).

[2] در روایتی از امام صادق -علیه الصلاه و السلام- آمده است «و اللّه اله کل شیء، الرحمن بجمیع خلقه، الرحیم بالمؤمنین خاصه» (الکافی، ج1، ص114).

[3] «الرحمن» از اسماء مختص خداوند است و در مورد غیر او به کار نمی رود، در حالی که رحیم صفتی است که هم در مورد خدا و هم در مورد بندگان استعمال می شود، چنان که درباره پیامبر -صلی الله علیه و آله و سلم- در قرآن آمده است «عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» (سوره مبارکه توبه، آیه شریفه128).

لذا در حدیث دیگری از امام صادق -علیه الصلاه و السلام- آمده است «الرحمن اسم خاصّ بصفه عامه و الرحیم اسم عام بصفه خاصه». «الرحمن» اسم خاصّ است، اما صفت عامّ دارد، نامی است مخصوص خدا ولی مفهوم رحمتش همگان را در بر می گیرد؛ ولی «الرحیم» اسم عام است به صفت خاص، نامی است که بر خدا و خلق هر دو گفته می شود، اما اشاره به رحمت ویژه مؤمنان دارد.

بنابر این تفاوت امام الطائفه سیدنا الخمینی -قدّس الله روحه القدّوسی- می فرماید : «فانّ مقام «الرحمانیة» هی مقام بسط الوجود؛ و مقام «الرحیمیة» الّتی هی مقام بسط کمال الوجود من ذاک المقام؛ ... ‏فبحقیقة الرحمانیة افاض الوجود علی الماهیّات المعدومة و الهیاکل الهالکة؛ و بحقیقة الرحیمیة هدی کلًا صراطه المستقیم، و کان بروز سلطنة الرحیمیة و طلوع دولتها فی النشاة الآخرة اکثر».‏

و در جای دیگر می فرماید «و اما رحمت «رحیمیّه» که هدایت هادیان طریق نیز از رشحات آن است، مخصوص سعدا و فطرتهای علّیّین هست؛ ولی از صفات عامّه است که دیگر موجودات را از آن حظّ و نصیبی هست؛ گرچه در سابق اشاره به آن شد که رحمت رحیمیّه نیز از رحمتهای عامّه است؛ و عدم شمول اشقیا را از جهت نقصان آنهاست نه تحدید رحمت؛ و لهذا هدایت و دعوت برای جمیع عائله بشری است».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۰۰ ، ۱۳:۵۷
سید محمد رضا واعظی