یادداشتهای طلبگی

فضایی برای اشتراک گذاری یادداشتهای اخلاقی، تفسیری، فقهی، اصولی، رجالی و غیره

یادداشتهای طلبگی

فضایی برای اشتراک گذاری یادداشتهای اخلاقی، تفسیری، فقهی، اصولی، رجالی و غیره

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفسیر» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۸:۴۱ ب.ظ

تفسیر سوره حمد / 14

الحمدلله ربّ العالمین

اهمیّت حمد[1]

طبق مفاد روایات مبارک از خزائن علم الهی وجودات مقدس معصومین علیهم الصلاه و السلام-، بنای اسلام بر تسبیحات اربعه، یعنی سبحان الله، الحمدلله، لا اله الا الله و الله اکبر است و از این رو عرش، بیت المعمور و کعبه همگی مربع هستند.[2]

از سویی وارد شده است که حمد الهی محبوبترین اعمال نزد خداوند است. دعای جامعی است که خداوند تبارک و تعالی- آن را می شنود. دعایی که با تحمید شروع نشود، ابتر است، بلکه هر کاری بدون آن، ابتر و بی سرانجام است.[3]

 این ذکر از دنیا و ما فیها بهتر است[4] و اولین کسانی که به بهشت خوانده می شوند، حمد کنندگانی هستند که در آسایش و سختی خدا را حمد می کنند.[5]

عزیزترین مخلوق هستی، وجود نازنین پیامبر ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم- روزی 360 بار ذکر شریف تحمید را بر زبان مبارک خود جاری می کردند.[6]

تمام شکر الهی، تحمید الهی است[7] و هر کس در صبح چهار مرتبه ذکر شریف «الحمدلله رب العالمین» را بگوید، شکر صبح آن روز را ادا کرده است و اگر در شب این کار را تکرار کند، شکر شب را نیز ادا کرده است.[8]

معنای حمد

حمد به معنای ثناء و ستایش است. ستایش برای کمال اختیاری یا کار نیک اختیاری است، هر چند روشن است که کار نیک، ناشی از کمال ذاتی شیء است و از کمال ذاتی سر می زند.

تفاوت حمد با مدح

مدح -در مقابل ذم- اعمّ از حمد است و برای کمال یا کار نیک غیر اختیاری نیز به کار می رود، به عنوان مثال زیبایی یک گوهر مورد مدح قرار می گیرد، اما «حمد» نمی شود.

تفاوت حمد با شکر

شکر به معنای سپاس است و مخصوص مواردی است که احسان و فعل یک شخص با میل و اراده او برای انتفاع غیر باشد. بنابراین در صدق شکر، وصول اثر به غیر نقش دارد، در حالی که این شرط در «حمد» وجود ندارد.

«ال» در الحمد

«الف و لام» در آیة شریفه ظهور در «ال» جنس دارد و اشاره به طبیعت حمد دارد که در تمام مصادیقِ حمد محقّق است. اگر «ال» برای استغراق باشد، مستقیم اشاره به تمام مصادیق حمد دارد.

از وجود مقدس امام باقر ع نقل شده است که ذکر شریف «الحمدلله» بر زبان جاری ساختند و فرمودند : «چیزی را ترک نکردم و باقی نگذاشتم. همه انواع حمدها را برای خداوند عزّ و جلّ- قرار دادم و حمدی نیست مگر این که داخل در آن چیزی است که گفتم».[9] پس حمد بر قدرت، حمد بر علم، حمد بر حکمت، حمد بر عزت، حمد بر هر لطف و رحمتی داخل در ذکر شریف «الحمدلله» است و تمام حمدها را در بر می گیرد.  

«لام» در لله

«لام» در «لله»، ظهور در «لام» اختصاص یا ملکیت دارد و انحصار جنس حمد یا تمام افراد حمد به ذات اقدس الهی را افاده می کند که در ادامه شرح آن خواهد آمد.

اختصاص حمد به «الله»

بیان شد حمد به معنای ستایش برای کمال اختیاری یا فعلِ حَسَنِ اختیاری است. آیه شریفه، ستایش را مختص به «الله»[10] معرفی می کند. معنایش این است که کمال اختیاری و فعل کمالی اختیاری که شایسته حمد و ستایش است، مخصوص «الله» -تبارک و تعالی- است و غیر او کمال یا فعل اختیاری ندارند. غیر او فاقد کمالی است که او را شایسته حمد کند و الا حصر حمد برای خداوند تبارک و تعالی- صحیح نبود.

دلیل اختصاص حمد به «الله»

هر کمالی از جمله علم، قدرت، حکمت، عزت، عطوفت، بردباری و ... برای اوست و هر کمالی که در مخلوقی دیده می شود، افاضة او، لطف او، ملک حقیقی او و تجلّی و بروز و ظهور کمال اوست و مخلوق از خود کمالی ندارد. «و لایحیطون بشیء من علمه الا بما شاء».[11] تمام علم‌ها، علمِ اوست. «بحول الله و قوّته اقوم و اقعد»[12]. تمام قدرت‌ها، قدرتِ اوست. تمام کمالات، کمال اوست. او کمال بی نهایتی است که هیچ کمالی از او جدا و برای غیر او نیست.

مخلوقات دارای کمالات و نقص هایی هستند. جهت کمال برای اوست و جهت نقص برای او نیست. هیچ نقص و ضعفی به او راه ندارد. هیچ مخلوقی کمال و جمالی از خود و برای خود ندارد، بلکه مخلوق جلوة ناقصِ کمالِ خالق است. نقص از مخلوق است و کمال از خالق. پس هیچ مخلوقی شایسته حمد نیست و تمام حمدها از ازل الی الابد مختصّ به ذات اقدس الهی است.

از آنجایی که «الله» اشاره به ذات مستجمع جمیع صفات کمالی دارد، شاید استفاده از «الله» در «الحمدلله» برای اشاره به این نکته باشد که چون این ذات دارای تمام کمالات است، پس حمد به جهتِ کمالِ ذاتی، مخصوص اوست. در حقیقت با تصور صحیح موضوع (الله)، حکم (اختصاص حمد به او) قابل تصدیق است.

از سوی دیگر هر فعلِ شایستة تقدیری که از کمال ناشی می شود نیز فعلِ اوست. هر عمل صالحی که انجام می شود، هر خدمتی که به دیگران و جامعه رخ می دهد، هر نعمتی که از غیر می رسد و هر فعلی که مستحقّ حمد است، ناشی از کمالِ او و برای اوست. حُسن و کمال هر فعلی ناشی از ذات دارای کمال است و ذات دارای کمال، منحصر در باری تعالی است و هر نقص و عیبی در فعل ناشی از نقص ذات فاعل است که در باری تعالی راه ندارد. نقص فعل به دلیل نقص مخلوق است و کمال آن به دلیل کمال خالق. پس حمد به جهتِ کمالِ فعل به باری تعالی تعلق می گیرد و مخصوص اوست.

از این رو در قرآن کریم آمده است «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى».[13] قتل آنها فعل خداست. آن پرتاب کار خداست. همچنین در جای دیگر می فرماید : «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین‏».[14] بعد از بیان از بین رفتن ظالمان، حمد خداوند بیان شده است و این اشاره دارد به این که این فعل، فعل الهی است و برای این فعل باید خدا را حمد کرد.

ذکر «ربّ العالمین» -که اشاره به توحید ربوبی دارد- در آیه شریفة «الحمدلله رب العالمین» شاید اشاره به این نکته باشد که خداوند تبارک و تعالی- پرورش دهنده و سوق دهنده هر موجودی به سمت کمال اوست و هر رحمت و نعمت و احسانی که به مخلوقی می رسد از آفرینش و تربیت-، فعلِ اوست. در نتیجه حمد از جهتِ فعلِ کمالی، مخصوص اوست.

در سوره مبارکه نساء آمده است «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه‏ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک‏».[15] نیکی از جانب خداست و پلیدی از جانب مخلوق. در روایت مبارکی از لسان ذات اقدس اله آمده است «أَنِّی أَوْلَى‏ بِحَسَنَاتِکَ‏ مِنْک».[16] منِ خدا اولی به اعمال نیک تو هستم. عمل نیک شایسته ستایش است، لکن اعمال خیر انسان و کمالی که منشأ آن عمل خیر شده است، از خداست و در نتیجه انسان شایسته حمد نیست؛ بلکه اگر حمدی واقع شود، به صاحب اصلی کمال و کار خیر که خداست، تعلق خواهد گرفت.

در دعای 37 صحیفه سجادیه آمده است :

«تُثِیبُ عَلَى قَلِیلِ مَا تُطَاعُ فِیهِ حَتَّى کَأَنَّ شُکْرَ عِبَادِکَ الَّذِی أَوْجَبْتَ عَلَیْهِ ثَوَابَهُمْ وَ أَعْظَمْتَ عَنْهُ جَزَاءَهُمْ أَمْرٌ مَلَکُوا اسْتِطَاعَةَ الِامْتِنَاعِ مِنْهُ دُونَکَ فَکَافَیْتَهُمْ، أَوْ لَمْ‏ یَکُنْ‏ سَبَبُهُ‏ بِیَدِکَ‏ فَجَازَیْتَهُمْ! بَلْ مَلَکْتَ- یَا إِلَهِی- أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَنْ یَمْلِکُوا عِبَادَتَکَ، وَ أَعْدَدْتَ ثَوَابَهُمْ قَبْلَ أَنْ یُفِیضُوا فِی طَاعَتِکَ، وَ ذَلِکَ أَنَّ سُنَّتَکَ الْإِفْضَالُ، وَ عَادَتَکَ الْإِحْسَانُ، وَ سَبِیلَکَ الْعَفْو».

«بر طاعت کم و ناچیز پاداش ‍ مى دهى که گویى شکر بندگان که در برابر آن ثواب مقدار داشتى و جزایشان را بزرگ داشتى امرى است که آنان مى توانند از آن سرباز زنند. آیا زمام کار به دست تو نبود و اینان از خود چیزى داشتند؟ بلکه پیش از آن که توفیق عبادتت را بیابند و به درگاه تو بار یابند، زمان کارشان به دست تو بود و تو مالک آنها و همه شئون هستیشان بودى و پیش از آن که کارى کنند، ثوابشان را آماده کردى و براى این که آنان را به ثوابى برسانى بهانه اى به نام عبادت به دست آنان دادى و این همه، بر اثر آن است که سنت تو تفضل و عادت تو احسان و راه تو راه عفو و گذشت است».

هر جا ستایشی هست، آن جا کمالى یا فعل کمالی وجود دارد که برای خداست. هر کمالی مورد ستایش قرار گیرد، در حقیقت خداوند تبارک و تعالی- مورد ستایش قرار گرفته است. در فرازی از ادعیه روز عید غدیر آمده است : «یا مَنْ لَهُ الْحَمْدُ وَ لا یَنْبَغِی‏ الْحَمْدُ إِلّا لَه‏».[17] ای کسی که حمد برای اوست و حمد شایسته غیر او نیست.

در دعای امام باقر علیه الصلاه و السلام- بعد از نماز شب آمده است :

«اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ یَا رَبِّ أَنْتَ‏ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ قَوَّامُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ‏ جَمَالُ‏ السَّمَاوَاتِ‏ وَ الْأَرْضِ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ زَیْنُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ صَرِیخُ الْمُسْتَصْرِخِینَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ غِیَاثُ الْمُسْتَغِیثِینَ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ مُجِیبُ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ فَلَکَ الْحَمْدُ- وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ‏ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ‏ فَلَکَ الْحَمْدُ اللَّهُمَّ بِکَ تُنْزَلُ کُلُّ حَاجَةٍ فَلَکَ الْحَمْد».[18]

نور آسمانها و زمین، قوام آسمانها و زمین، زیبایی و زینت آسمانها و زمین خداست و لا غیر، پس حمد مخصوص اوست. فریادرس، اجابت کننده ادعیه گرفتاران و محل نزول هر نیازی اوست و لا غیر، پس حمد مخصوص اوست.

امام کاظم علیه الصلاه و السلام- به شخصی این دعا را بعد از نماز شب توصیه فرمودند:

«اللَّهُمَّ مَا عَمِلْتُ‏ مِنْ‏ خَیْرٍ فَهُوَ مِنْکَ‏ لَا حَمْدَ لِی فِیهِ وَ مَا عَمِلْتُ مِنْ سُوءٍ فَقَدْ حَذَّرْتَنِیهِ لَا عُذْرَ [لِی‏] فِیهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَتَّکِلَ عَلَى مَا لَا حَمْدَ لِی عَلَیْهِ وَ آمَنَ مِمَّا لَا عُذْرَ لِی فِیه‏».[19]

در ادعیه روز جمعه نیز آمده است :

«وَ لَکَ الْحَمْدُ کَمَا تَوَلَّیْتَ الْحَمْدَ بِقُدْرَتِکَ وَ اسْتَخْلَصْتَ الْحَمْدَ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ الْحَمْدَ مِنْ خَاصَّتِکَ وَ رَضِیتَ بِالْحَمْدِ مِنْ عِبَادِکَ وَ فَتَحْتَ‏ بِالْحَمْدِ کِتَابَکَ وَ خَتَمْتَ بِالْحَمْدِ قَضَاءَکَ وَ لَمْ یَعْدِلْ‏ إِلَى غَیْرِکَ وَ لَمْ یَقْصُرِ الْحَمْدُ دُونَکَ فَلَا مَدْفَعَ لِلْحَمْدِ عَنْکَ وَ لَا مُسْتَقَرَّ لِلْحَمْدِ إِلَّا عِنْدَکَ وَ لَا یَنْبَغِی‏ الْحَمْدُ إِلَّا لَکَ».[20]

حمد جاهلانه غیرخدا

گاهی ستایش کننده، تصور می کند شیئی دارای کمال اختیاری یا فعل نیک اختیاری است و او را می ستاید، حال آن که آن کمال و فعل از خداست و مخلوق از خود هیچ کمالی ندارد. ستایشِ حمد کننده در حقیقت به صاحب اصلی آن کمال و فعل که ذات اقدس الهی است، تعلّق گرفته است. مانند کسی که «زید» را مولف کتاب ارزشمندی می داند و او را می ستاید و می گوید «چقدر شما عالم و دانشمند هستید»، حال آن که کتاب برای «علی» است و تعریف و تمجیدهای او در حقیقت به «علی» تعلق می‌گیرد و «علی» است که عالم و دانشمند است، ولی او -به دلیل جهل- خیال می کند که در حال تعریف و تمجید زید است. کسی که می گوید «عجب ورزشکار قدرتمندی»، «عجب بازیگر توانمندی»، «چه مدیر با صلابتی» و ...، خیال می کند در حال مدح آن افراد است، در حالی که حمد او در حقیقت به ذات اقدس الهی رجوع می کند. تمام حمدها و ستایش‌ها به ذات اقدس الهی تعلق می‌گیرد، چه حمد کننده بداند و چه نداند.

اگر کمالی در این نوشته است در حقیقت برای اوست و اگر نقص و ایرادی است منسوب به مخلوق است. نقص، حمد ندارد و این کمال است که مورد حمد واقع می شود.

کسی که فضل و کمالی در غیر خدا ببیند و غیر خدا را بستاید، جاهل است، حقیقت اسم بودن مخلوق را نفهمیده است و به عمقِ درکِ ذکر شریف «بسم الله» نرسیده است. کسی که فضل و کمالی برای خود قائل است و خود را می ستاید، جاهل و دچار خودپسندی و غرور است. «اسم بودن خود برای خدا» را نفهمیده است و حقیقتِ «الحمدلله» را تصدیق نکرده است، هر چند این ذکر شریف را بارها بر زبان جاری کند. پوستة ظاهری ذکر را دارد، اما حقیقت باطنی آن به روح او نفوذ نکرده است.

حتی نفسِ درکِ کمال و فضل و علم به آن، خود کمالی است که برای خداست. درک و درک کننده و درک شونده، همگی اسم الله و جلوه‌ای از کمالات او هستند.

انسان از سویی به دلیل انانیت، خودپسندی و هوای نفس، حاضر نیست این حقیقت را بپذیرد و کمال را از خود نفی کند. تصور می کند با نفی کمال از خود، خوار و خفیف می‌شود. از سوی دیگر با کمالِ توهّمیِ خود خوگرفته و از پذیرش خلاف آن وحشت دارد، حال آن که با اثبات کمال برای خود، عین جهل و نادانی است و خود را از درک حقائق و نیل به کمالات محروم کرده است. نفی کمال از خود و تصدیق «الحمدلله» از عمق وجود نشانة بروز کمالات بیشتر الهی در ذات مخلوق است.

اثر اعتقاد به «الحمدلله»

اعتقاد به اختصاص حمد به خداوند تبارک و تعالی-، مانع هر گونه غرور و تکبّر است. غرور و تکبّر از آن جایی ناشی می شود که انسانی تصوّر کند کمالی دارد و فعل شایسته‌ای از او سر زده است. حال آن که همه این‌ها از خدا و به لطف اوست. «تا نباشد جذبه روشن نیستم، این که غوغا می کند من نیستم».

در مقابل کسى که برای خود کمال مستقل و اختیاری قائل است و مانند قارون تصور می کند با تلاش، قدرت، هوش و علم خود جایگاهی رسیده ‌است[21]،گرچه به زبان «الحمد لله رب العالمین» بگوید، اما به حقیقت آن آگاهی و ایمان ندارد. حمد زبانى دارد، اما باطن و روح او «الحمدلله» را باور نکرده است. کسى که طلبکارانه نعمت را دسترنج خود مى داند، به حقیقت حمد نرسیده و ولىِّ نعمت خود را نشناخته است.

 

[1] ر.ک. کافی، ج2، ص503 و 504.

[2] علل الشرائع، ج2، ص398.

[3] بحارالانوار، ج90، 216 و النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج1، ص93.

[4] امالی مرحوم شیخ طوسی، ص610.

[5] مکارم الاخلاق، ص307.

[6] بحارالانوار، ج90، ص216.

[7] کافی، ج2، ص95 و96.

[8] بحارالانوار، ج90، ص216.

[9] کشف الغمه، ج2، ص118.

[10] در مورد این اسم شریف ذیل آیه شریفه «بسم الله الرحمن الرحیم» سخن گفته شد.

[11] سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 255.

[12] کافی، ج3، ص338.

[13] سوره مبارکه انفال، آیه شریفه 17.

[14] سوره مبارکه انعام، آیه شریفه 45.

[15] سوره مبارکه نساء، آیه شریفه 79.

[16] کافی ج 1، ص 159، روایت 12.

[17] ابن طاووس ره، اقبال الاعمال، ج1، ص472.

[18] شیخ طوسی ره، مصباح المتهجد، ج1، ص164.

[19] قطب الدین راوندی ره، الدعوات، ص199.

[20] شیخ طوسی ره، مصباح المتهجد، ج2، ص492.

[21] سوره مبارکه قصص، آیه شریفه 78 : «قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی‏».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۳ ، ۲۰:۴۱
سید محمد رضا واعظی
پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۴۷ ق.ظ

تفسیر سوره حمد / 13

غضب الهی، رحمت است

#رحمت صفت ذاتی باری تعالی و عین ذات باری تعالی است و هر فعلی که از این ذات متّصف به رحمت صادر می شود، ناچار صادر شده از صفت رحمت است. از سویی #غضب الهی ناشی از ذات الهی است که عین رحمت است و در نتیجه غضب نیز معلول رحمت و مشوب به رحمت است.

گاهی منشأ غضب، #احساس است. به عنوان مثال شخصی به ما ضرری می رساند و احساس خشم و انتقام برای تشفّی خاطر و خالی کردن عصبانیّت خود به ما دست می دهد.

اما گاهی منشأ غضب، #عقلانی است. به عنوان مثال مفسد فی الارض به مجازات می رسد تا نظام از اختلال و هرج و مرج حفظ شود.

غضب ناشی از احساس از ساحت باری -تعالی- به دور است و این ذات اقدس از ضرر مجرمین و نفع محسنین مبرّا است؛ همانطور که رحمت الهی از نوع تاثّر و انفعال نفسانی نیست، بلکه رحمت عقلی و از نوع افاضة کمال به ناقصی است که مستعدّ دریافت آن کمال است. (ر.ک. المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص86).

اقتضای رحمت الهی به بنده گناهکار و به جامعه، رفتار به ظاهر غضب آلودی است که سرچشمه آن رحمت است. این غضب مشوب به رحمت از پروردگار رئوف، لازمة عالم مادّه و زندگی دنیوی رحیم است.

غضب گاهی رحمت برای خود #شخص مورد غضب است، از آن جهت که سبب نیل او به کمال می شود، شبیه تنبیه پدر که موجب تربیت فرزند می شود، یا مانع از افزایش عذاب او می شود، مثل اعدام فرد مُفسِد که جلوی گناهان بعدی او را می گیرد، یا آن عذاب او را تطهیر می کند، مثل جهنّم که با تطهیر برخی از پلیدی ها، افراد را مستعدّ حضور در بهشت الهی می کند. به بیان امام الطائفه سیدنا الخمینی -قدس الله روحه القدوسی- : جهنم، رحمتی است در صورت غضب، برای کسانی که لیاقت رسیدن به سعادت دارند. اگر تخلیصاتی و تطهیراتی که در جهنم می شود نبود، هرگز روی سعادت را آن اشخاص نمی دیدند. (معاد از دیدگاه امام، ص289)

غضب گاهی رحمت برای #جامعه است، مثل این که برای آلوده نشدن دیگران، فرد بیمار قرنطینه می شود. این نکته همان مطلبی است که در سخن حضرت نوح -علی نبینا و آله و علیه الصلاه و السلام- به خداوند -تبارک و تعالی- آمده است. «وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَر عَلَی الارضِ مِنَ الکافِرِینَ دَیَّاراً‏‏،‏ انَّکَ ان تَذَرهُم یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا الَّا فاجِراً کَفَّاراً‏‏». (سوره مبارکه نوح، آیه شریفه 26 و 27). و خداوند -تبارک و تعالی- ‏‏می فرماید:‏ «وَ قاتِلُوهُم حَتَّی لا تَکُونَ فِتنَةٌ‏‏». (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 193).

از سویی باید به این نکته توجّه داشت که عذابها #نتیجة_اعمال خود انسان است و این انسان است که با اعمال خود راهی جز مجازات برای خود باقی نگذاشته است. «لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ إِنَّما تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (سوره مبارکه التحریم، آیه شریفه7).  به بیان مرحوم علامه طباطبایی «حقیقت انتقام به لحوق صورتهای پلید دردآور برای نفس انسانی بعد از موت است که ناشی از ملکات پستی است که در زندگی دنیا کسب کرده است». (المیزان، ج12، ص86).

اگر انسان درک کافی می داشت، خبث و پلیدی افعال و ملکات پست را در همین دنیا درک می کرد. «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ». (سوره مبارکه ق، آیه شریفه22).

خلاصه آن که :

هر بلایی کز تو آید، رحمتی‌ست
هر که را فقری دهی، آن دولتی‌ست

گندمم را ریختی، تا زر دهی
رشته‌ام بردی، که تا گوهر دهی

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۰ ، ۱۱:۴۷
سید محمد رضا واعظی
يكشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۰، ۰۱:۵۷ ب.ظ

تفسیر سوره حمد / 11

تفاوت الرحمن و الرحیم

در مورد «الرحمن» و «الرحیم» اقوال مختلفی وجود دارد.

برخی «الرحمن» را عَلَم برای «الله» می دانند -چه ریشه آن عربی باشد و چه ریشه آن عربی نباشد-. (قاموس القرآن، ج3، ص75 و 76)

برخی «الرحمن» و «الرحیم» را به معنای واحد دانسته و ذکر آنها در کنار یکدیگر را صرف تکرار تلقی کرده اند. (الصحاح، ج5، ص1929)

برخی هر دو را صیغه مبالغه معرفی کرده اند، هر چند مبالغه در «الرحمن» را بیشتر دانسته اند. (النهایه، ج2، ص210).

برخی نیز «الرحمن» را صیغه مبالغه و دال بر کثرت و «الرحیم» را صفت مشبهه و دال بر ثبوت می دانند. از این رو چنین مناسب دیده اند که «الرحمن» اشاره به رحمت عام و امتنانی الهی باشد که توقفی بر عمل و درخواست نداردو شامل همه موجودات می شود، مانند رحمت در ایجاد و اعطای روزی و «الرحیم» اشاره به رحمت خاص الهی و ویژة بندگان صالح که متوقف بر درخواست و اعمال ایشان است.

برخی آیات و اخبار به رحمت عام الهی اشاره دارد، مانند «رحمتی وسعت کلّ شیء» (سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 156) و «وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْما» (سوره مبارکه غافر، آیه شریفه 7).

برخی نیز رحمت خاص الهی را بیان می کنند، مانند «وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاء» (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 105) یا «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِه‏» (سوره مبارکه حدید، آیه شریفه 28).

غیر از ادعای صیغه مبالغه بودن «الرحمن» و صفت مشبهه بودن «الرحیم» این ادله را برای تفاوت «الرحمن» و «الرحیم» در اشاره به رحمت عام و رحمت خاص می توان بیان  کرد:

[1] «الرحمن» همواره در قرآن به صورت مطلق آمده است که نشانه عمومیت آنست، در حالی که "رحیم"گاهی به صورت مقید ذکر شده که دلیل بر خصوصیت آن است مانند «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» (سوره مبارکه احزاب، آیه شریفه43).

البته در قرآن کریم لفظ «رحیم» برای رحمت عامه نیز استعمال شده است، مانند «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیم‏» (سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 143).

[2] در روایتی از امام صادق -علیه الصلاه و السلام- آمده است «و اللّه اله کل شیء، الرحمن بجمیع خلقه، الرحیم بالمؤمنین خاصه» (الکافی، ج1، ص114).

[3] «الرحمن» از اسماء مختص خداوند است و در مورد غیر او به کار نمی رود، در حالی که رحیم صفتی است که هم در مورد خدا و هم در مورد بندگان استعمال می شود، چنان که درباره پیامبر -صلی الله علیه و آله و سلم- در قرآن آمده است «عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» (سوره مبارکه توبه، آیه شریفه128).

لذا در حدیث دیگری از امام صادق -علیه الصلاه و السلام- آمده است «الرحمن اسم خاصّ بصفه عامه و الرحیم اسم عام بصفه خاصه». «الرحمن» اسم خاصّ است، اما صفت عامّ دارد، نامی است مخصوص خدا ولی مفهوم رحمتش همگان را در بر می گیرد؛ ولی «الرحیم» اسم عام است به صفت خاص، نامی است که بر خدا و خلق هر دو گفته می شود، اما اشاره به رحمت ویژه مؤمنان دارد.

بنابر این تفاوت امام الطائفه سیدنا الخمینی -قدّس الله روحه القدّوسی- می فرماید : «فانّ مقام «الرحمانیة» هی مقام بسط الوجود؛ و مقام «الرحیمیة» الّتی هی مقام بسط کمال الوجود من ذاک المقام؛ ... ‏فبحقیقة الرحمانیة افاض الوجود علی الماهیّات المعدومة و الهیاکل الهالکة؛ و بحقیقة الرحیمیة هدی کلًا صراطه المستقیم، و کان بروز سلطنة الرحیمیة و طلوع دولتها فی النشاة الآخرة اکثر».‏

و در جای دیگر می فرماید «و اما رحمت «رحیمیّه» که هدایت هادیان طریق نیز از رشحات آن است، مخصوص سعدا و فطرتهای علّیّین هست؛ ولی از صفات عامّه است که دیگر موجودات را از آن حظّ و نصیبی هست؛ گرچه در سابق اشاره به آن شد که رحمت رحیمیّه نیز از رحمتهای عامّه است؛ و عدم شمول اشقیا را از جهت نقصان آنهاست نه تحدید رحمت؛ و لهذا هدایت و دعوت برای جمیع عائله بشری است».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۰۰ ، ۱۳:۵۷
سید محمد رضا واعظی
چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۱۲ ب.ظ

تفسیره سوره حمد / 10

حقیقت رحمت

رحمت به معنای انعام و احسان از روی مهروزی و محبت است. «وَ رَحْمَتی‏ وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ء» (سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 156). شیء مساوق وجود و هستی است و رحمت الهی هر شیئی را در بر گرفته است. هر شیئی مشمول احسان محبت آمیز الهی قرار گرفته است، بلکه اصل وجود و کمالش آیة رحمت و نگاه مهربانانه ذات اقدس اله است.

خداوند رحمت را بر خود حتمى فرموده است، «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (سوره مبارکه انعام، آیه شریفه 54) و در رحمت و اعطای محبت آمیز هرگز چیزی به او نمی رسد، «وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ» (سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 151 و سوره مبارکه انبیاء، آیه شریفه 83)، «وَ هُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ» (سوره مبارکه یوسف، آیه شریفه 64 و 92).

نسبت به انسان نیز اصل ایجاد انسان، فراهم کردن اسباب زندگی و بندگی -مانند زمین و آسمان و ارسال رسل و انزال کتب- ، بلکه هر لحظه وجود و کمال هر انسانی ناشی از رحمت الهی و نگاه محبت آمیز او به انسان است.

رحمت الهی همواره امتنانی و منّت خداوند -تبارک و تعالی- به بندگان است، اما با لحاظ خاصّی رحمت را به امتنانی و وجوبی تقسیم می کنند.

رحمت امتنانی، رحمت افاضه شده قبل از عمل است و این رحمت است که «وسعت کلّ شیء» (سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 156). رحمت وجوبی، رحمتی است که ذات باری تعالی بر خود واجب کرده و به متقین و محسنین بر اساس اعمالشان وعده داده شده است؛ «فسأکتبها للّذین یتّقون» (سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 156) و «انّ رحمةَ الله قریب من المحسنین» (سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 56). روشن این وعده نیز امتنان الهی بر متقین و محسنین است.

 

رحمت الهی و اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام-

ذوات مقدّس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- از مصادیق اعظم رحمت الهی هستند و نه تنها صفت کمال رحمت الهی در این ذوات به نحو تام و اتم مخلوقی ظهور و بروز یافته بلکه این ذوات مقدّس مجرای وصول رحمت الهی به بندگان می باشند و واسطة فیض الهی هستند و ورود به ولایت ایشان ورود به رحمت خاصّ الهی است.

کافی / ج1 / ص143 : «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: ... نَحْنُ عَیْنُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ یَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ بِالرَّحْمَةِ عَلَى عِبَادِهِ. عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا وَ إِمَامَةَ الْمُتَّقِینَ».

کافی / ج1 / ص430 : «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ‏ قَالَ- الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ‏ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ‏ قَالَ إِمَامٌ تَأْتَمُّونَ بِهِ».

کافی / ج1 / ص221 : «قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع‏ مَا یَنْقِمُ النَّاسُ مِنَّا «1» فَنَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَیْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ».

کافی / ج1 / ص435 : «قُلْتُ‏ إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ قَالَ الْوَلَایَةُ قُلْتُ‏ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ‏ قَالَ فِی وَلَایَتِنَا».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۰ ، ۲۲:۱۲
سید محمد رضا واعظی
يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۳۶ ق.ظ

تفسیر سوره حمد / 9

#الرحمن #الرحیم
ذکر دو صفت رحمت در «بسم الله الرحمن الرحیم» و -با وجود صفات جمالی و جلالی فراوان الهی-، اهمیت توجه به رحمت الهی را افاده می کند.
نقش الرحمن و الرحیم
«الرحمن» و «الرحیم» بر اساس ظاهر عرفی صفت برای «#الله» است، اما می تواند صفت برای «#اسم» باشد و این مطلب را افاده کند که «اسم الله» دارای صفت «الرحمن» و «الرحیم» است.
امام خمینی -قدس الله روحه القدوسی- می فرماید : «مناسب تر آن است که صفت «اسم» باشند؛ زیرا که آنها [الرحمن و الرحیم] در تحمید [الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم] صفت الله هستند؛ و بنا بر این از احتمال تکرار مصون می شود. گرچه اگر صفت «الله» باشند نیز توجیه دارد؛ و در تکرار نیز نکته ‏‏‎‏بلاغت هست».
اگر این دو، صفت برای «اسم الله» باشند، شاهد بر این خواهد بود که مراد از «اسم»، اسمای عینی ذاتی یا فعلی است-نه اسم لفظی-. البته اگر صفت برای اسم عینی ذاتی باشند، ظهور و بروز فعلی خواهند یافت و اگر صفت برای اسم عینی فعلی باشند، از اسم عینی ذاتی ناشی شده و ظهور آن کمال ذاتی در مقام فعل هستند. هر آنچه وجود یافته است به رحمت ذاتی الهی و بروز خارجی آن رحمت است.
اگر صفت برای «الله» باشند، اشاره به صفت ذات دارند.
 مراد از الرحمن و الرحیم
هر دو این اوصاف یا به تعبیری «اسم الله» ها اشاره به رحمت دارند. اما دو بحث در مقدمه باید مطرح شود : ۱) حقیقت رحمت چیست. ۲) تفاوت های «الرحمن» و «الرحیم» چیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۰:۳۶
سید محمد رضا واعظی
جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۳۲ ب.ظ

تفسیر سوره حمد / 8

#بسم_الله
شروع قرآن با «بسم الله»، شاید اشاره به این معنا دارد که قدم اول این کتاب آسمانی برای #هدایت انسان ها، توجه دادن آنها به «اسم الله» -چه لفظی، چه ذاتی و چه فعلی- است و این اهمیت توجه به «اسم الله» برای سلوک الی الله را نشان می دهد.
البته این قدم اول برای افراد مختلف درجات و کیفیات بسیار متفاوتی دارد. انسانهایی که وارد راه #سیروسلوک نشده اند به مراتب نازل اسم لفظی منتقل می شوند و به آن اکتفاء می کنند؛ اما انسانهای مستعدّ، به مراتب فوق دست می یابند.
تذکر و توجه به «اسم الله» است که قلب انسان را برای ورود معرفت باز می کند، روح انسان را به سمت باری تعالی می کشاند و مسیر سیروسلوک را هموار می کند.
#امام_خمینی در کتاب ارزشمند آداب نماز می فرماید :
سالک الی الله اوّل قدم سیرش آن است که به قلب خود بفهماند که به اسم الله همه تعینات ظاهر است؛ بلکه همه، خود اسم الله هستند و در این مشاهده اسماء مختلف شوند و سعه و ضیق و احاطه و لا احاطه هر اسمی تابع مظهر است و تبع مرآتی است که در آن ظهور کرده؛ و اسم الله ‏‎‏گرچه به حسب اصل تحقّق، مقدّم بر مظاهر است و مقوّم و قیّوم آنهاست، ولی به حسب تعیّن، متاخر از آنهاست، چنانچه در محل خود مقرر است؛ و چون سالک اسقاط اضافات و رفض تعیّنات نمود و به  سرّ توحید فعلی رسید، تمام سور و اقوال و افعال را یک ‏‏ بِسمِ الله ‏‏ است و معنی همه یکی است.‏ .... .
بالجمله، سالک الی الله باید به قلب خود در وقت «تسمیه» بفهماند که تمام موجودات ظاهره و باطنه و تمام عوالم غیب و شهادت، در تحت تربیت اسماء الله، بلکه به ظهور اسماء الله ظاهرند؛ و جمیع حرکات و سکنات او و تمام عالم به قیّومیّت اسم الله الاعظم است؛ پس، محامد او از برای حق و عبادت و اطاعت و توحید و اخلاص او همه به قیّومیّت اسم الله است».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۳۲
سید محمد رضا واعظی
پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۳۵ ب.ظ

تفسیر سوره حمد / 7

#الله
اسامی ذاتی الهی غیر از #الله اشاره به تعین و وصف خاصی از ذات باری تعالی دارند و تنها علامت و معرّف برای جلوه ای از کمالات الهی هستند، مثل «قادر» که تنها به حیث قدرت یا «عالم» که تنها به حیث علم اشاره دارد. در حقیقت مفاد آنها ذات با لحاظ صفت خاصّ قدرت یا علم است.
اما «الله» اشاره به ذات باری تعالی بدون این تعینات و اوصاف خاصّ دارد و علم شده است برای ذاتی که #مستجمع_جمیع_کمالات است -ولو اشتمال بر کمالات در معنای آن اخذ نشده باشد-. (تفسیر تسنیم، جوادی آملی). شرافت این اسم نسبت به دیگر اسامی ذاتی باری تعالی از این جهت است.
از بین مخلوقات و اسامی فعلی باری تعالی، اشرف مخلوقات که کاملترین اسم و کاملترین معرّف برای ذاتِ مستجمع جمیع کمالات باشد (الله)، ذات مقدّس #نبی_اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- است که تمام کمالات ممکن مخلوقی برای ایشان فعلی شده و کمالات الهی در این وجود مقدس ظهور کرده است. لذا گفته شده است که حقیقت محمدیه ظهور و جلوه «الله» یا اسم فعلی «الله» است.
مرحوم صدوق، معانی الاخبار، ص۳ :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ ... قُلْتُ اللَّهُ قَالَ الْأَلِفُ آلَاءُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ مِنَ النِّعَمِ‏ بِوَلَایَتِنَا وَ اللَّامُ إِلْزَامُ اللَّهِ خَلْقَهُ وَلَایَتَنَا قُلْتُ فَالْهَاءُ فَقَالَ هَوَانٌ لِمَنْ خَالَفَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ ص .... .
در این حدیث شریف اسمِ «الله» بر امور مرتبط بر ذوات مقدس #معصومین -علیهم الصلاه و السلام- تطبیق شده است که شاید از باب همین نکته باشد که این ذوات مقدس اسم فعلی و معرّف مخلوقی برای «الله» هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۳۵
سید محمد رضا واعظی
چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۳۵ ب.ظ

تفسیر سوره حمد / 6

#بسم_الله
بیان شد که «اسم الله» به لفظی، ذاتی و فعلی تقسیم می شود.
در کتاب شریف کافی ، ج۱، ص۱۱۴ و دیگر کتب حدیثی مانند معانی الاخبار این روایت ذکر شده است :
:عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ تَفْسِیرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- قَالَ الْبَاءُ بَهَاءُ اللَّهِ [زیبایی یا روشنی] وَ السِّینُ سَنَاءُ اللَّهِ [شکوه یا درخشش] وَ الْمِیمُ مَجْدُ اللَّهِ [بزرگواری] وَ رَوَى بَعْضُهُمْ الْمِیمُ مُلْکُ اللَّهِ [مالکیت و سلطنت] ... .
:این تبئین از «اسم الله» با اراده اسم لفظی الله (صوت تلفظ شده) سازگاری چندانی ندارد.
اما اگر گفته شود که مراد از «اسم الله»، #اسم_ذاتی_یا_فعلی است، جمال، شکوه و بزرگواری یا سلطنت باری تعالی از این ذکر شریف قابل استفاده است.
اگر به #اوصاف_کمالی و اسماء ذاتی باری تعالی توجه شود، جمال، شکوه، بزرگواری یا سلطنت باری تعالی قابل استفاده است، که وجود مقدس امام صادق -علیه الصلاه و السلام- این معارف را به حروف «باء» و «سین» و «میم» نسبت داده اند.
اگر به #اسماء_فعلی باری تعالی -که در مرحله اول بر وجود مقدّس نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم منطبق می شود- توجّه شود، جمال، شکوه، بزرگواری یا سلطنت باری تعالی قابل استفاده است.
اگر مراد از #سناء درخشندگی باشد، شاید اشاره به این دارد که ذات اقدس الهی با اسماء ذاتی یا اسماء فعلی خود، #جلوه ای از کمالات خود را بروز داده است. کمالات الهی در اسماء ذاتی مثل عالم و قادر یا کمالات الهی در اسماء فعلی ذوات مقدس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- برای ما جلوه گری می کند، چرا که مقام ذات یا به تعبیری کنه ذات باری تعالی در دسترس معرفت ما قرار نمی گیرد، اما جلوه های کمالی باری تعالی به مقدار ظرفیت ما از اسماء ذاتی و فعلی قابل استفاده است.
این مطالب نشان می دهد که فهم عمیق ذکر «بسم الله» به تنهایی چه معارف اثرگذاری را برای هدایت و تربیت ما به همراه دارد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۳۵
سید محمد رضا واعظی
چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۳۴ ق.ظ

تفسیر سوره مبارکه حمد / 5

معنای «بسم الله» بنابر اقسام «اسم الله» و احتمالات در متعلق آن

سه احتمال در مورد متعلق «بسم الله» بیان شد و سه قسم برای «اسم الله». در ضرب این احتمالات، ۹ معنا برای این ذکر قابل تصور است که البته اراده برخی از این معانی از این ذکر بعید به نظر می رسد.

1. استعانت می طلبم از اسم لفظی خداوند -تبارک و تعالی-. اراده این معنا بعید است.

2. استعانت می طلبم از اسم ذاتی باری تعالی (الله). در ادامه در مورد این اسم ذاتی حقیقی و خارجی باید صحبت کنیم.

3. استعانت می طلبم از اسم فعلی الله. در ادامه اشاره خواهد شد که این اسم فعلی بر ذات مقدس نبی اکرم -ص- تطبیق شده است و لذا استعانت از این ذات مقدس خواهد بود.

4. شروع می کنم با اسم لفظی خداوند -تبارک و تعالی-.

5. شروع می کنم با اسم ذاتی باری تعالی (الله).

6. شروع می کنم با اسم فعلی باری تعالی که بر ذات مقدس نبی اکرم -ص- تطبیق شده است.

7. حمد خداوند با اسم لفظی خداوند -تبارک و تعالی- است. این احتمال بعید است.

8. حمد خداوند با اسم ذاتی باری تعالی (الله) است.

9. حمد خداوند با اسم فعلی باری تعالی است که بر ذات مقدس نبی اکرم -ص- تطبیق شده است.

 همه این احتمالات مطالب و معارف عمیقی دارد که متوقف بر شناخت عمیقتر اسمِ «#الله» است که در ادامه بیان خواهد شد.

شاید استفاده از تعبیر «بسم الله» به جای «بذکر الله» برای اشاره به این معانی بوده است، معناهایی که شاید برخی از آنها، از بواطن کتاب آسمانی قرآن باشد.

در تفسیر قرآن کریم گفته شده است که ممکن است خداوند -تبارک و تعالی- با همین الفاظ و ظواهر قصد داشته است تا ما با تامل و استفاده از کلمات نورانی معصومین -علیهم الصلاه و السلام- به #معانی_باطنی و غیر ظاهری هم دسترسی پیدا کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۳:۳۴
سید محمد رضا واعظی
سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۳۳ ق.ظ

تفسیر سوره مبارکه حمد / 4

#بسم_الله

اقسام #اسم_عینی

با دقّت در نصوص دینی، کشف می شود که دو نوع اسمِ تکوینی و عینی برای ذات باری تعالی وجود دارد :

1. اوصاف ذات باری تعالی (#اسم_ذاتی) :

اسامی که در اصطلاح رایج ما #اوصاف تکوینی و خارجی باری تعالی هستند، مثل قادر، علیم و حیّ (ذات باری تعالی با تعین قادریت یا عالمیت).
[:books:ر.ک. تفسیر تسنیم، علامه جوادی آملی، ذیل تفسیر "بسم الله" در سوره مبارکه حمد].

التوحید، ۱۸۶ :

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ: اعْلَمْ عَلَّمَکَ اللَّهُ الْخَیْرَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدِیمٌ وَ الْقِدَمُ صِفَةٌ ... فَسَمَّى نَفْسَهُ سَمِیعاً بَصِیراً قَادِراً قَائِماً ظَاهِراً بَاطِناً لَطِیفاً خَبِیراً قَوِیّاً عَزِیزاً حَکِیماً عَلِیماً وَ مَا أَشْبَهَ هَذِهِ الْأَسْمَاء.

2. مخلوقات باری تعالی (#اسم_فعلی) :

در تفسیر العیاشی آمده است :

«عن الرضا ع قال‏ إذا نزلت بکم شدة فاستعینوا بنا على الله- و هو قول الله: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها» قال: قال أبو عبد الله: نحن و الله الأسماء الحسنى‏- الذی لا یقبل من أحد إلا بمعرفتنا».

اشاره دارد که ذوات مقدّس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- «اسم الله» هستند. روشن است که مراد از «اسم الله» در این عبارت نام و الفاظ موضوع یا اوصاف ذاتی باری تعالی نیست، بلکه مراد #مخلوقات_الهی است.

 علامه حسن زاده، ممد الهمم فی شرح فصوص الحکم :

به این معنا [اسم فعلی] هر شیئی «اسم الله» است، هر چند اشیاء خارجی در «اسم الله» بودن و معرّف بودن برای ذات الهی مختلف هستند. مثلا «سنگ» اوصاف الهی را نشان می دهد، اما «انسان» که اشرف مخلوقات است، بیش از سنگ دلالت بر علم و قدرت الهی دارد.

از بین انسانها هم وجودات مقدس #معصومین -علیهم الصلاه و السلام- و در رأس وجود مقدس #نبی_اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- که اشرف مخلوقات است و مراتب مخلوقی را به انتها رسانده است، «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏ ... عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‏» (سوره مبارکه نجم، آیه شریفه ۸ تا ۱۴) بیش از هر مخلوقی معرّف برای کمالات الهی است و اشاره به تمام کمالات الهی از علم، قدرت، حکمت، صبر، عزت و ... دارد.

به همین جهت این وجود ختمی مرتبت را «#اسم_الله_الاعظم» می گویند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۳:۳۳
سید محمد رضا واعظی